توضیحات اجمالی بخشها:
متن دویست و چهل و دو جلدکتاب و پنجاه و نه مقاله پیرامون امامرضا علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، معرفی بیش از نهصد کتاب، مقاله و پایاننامه پیرامون آن حضرت، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (نوزده هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
با من حرف بزن
زمان مطالعه: 3 دقیقه نور زلال مهتاب بر دشت شب میتابید. آسمان، صاف و نیلی و ستاره باران بود. شب به نیمه رسیده بود. زنگ ساعت، دوازده بار نواخت. سمیه در جایش غلتی خورد، چشمان درشت و سیاهش را گشود و به مادر که در کنارش به خواب رفته بود، نگریست. سپس پتو را به کناری زد و از رختخوابش بیرون آمد. پاورچین پاورچین
امید ناامیدان
زمان مطالعه: 4 دقیقه هوا بسیار سرد بود. بر خود میلرزیدم و قدمهایم را سریعتر برمیداشتم. احساس عجیبی داشتم؛ بار دیگر ناامیدی را در خود احساس کردم. به سرعت به منزل رسیدم تا بتوانم همراه برادرم به بیمارستان بروم. همراه هم به بیمارستان رفتیم. در بین راه تمام افکارم پیش پدر بود و آرزو میکردم وقتی به ملاقات او میروم، وی را از همیشه
بارقهی امید
زمان مطالعه: 2 دقیقه 20سال قبل برادرم بیمار شد. او به بیماری سرطان روده مبتلا شده بود. جهت درمان به پزشکان زیادی مراجعه کرده بود، انواع روشهای درمانی و تکنیکهای پزشکی به کار گرفته شد، اما متأسفانه حالش روز به روز وخیمتر میشد، تا اینکه قرار شد تحت عمل جراحی قرار بگیرد. در روز موعود او را به اتاق عمل بردند. پس از ساعتی،
درمان عجیب بیمار
زمان مطالعه: 2 دقیقه عصر حضرت رضا علیهالسلام بود. یکی از شیعیان با کاروان خراسان به سوی کرمان میرفت در راه، گروهی از دزدهای سر گردنه به کاروان حمله کردند و او را به خیال این که ثروتمند است، گرفتند و با خود بردند، تا آنچه دارد، از او بگیرند. او را در میان برف انداختند و دهانش را پر از برف نموده و
پناه آوردن گنجشک
زمان مطالعه: < 1 دقیقه سلیمان جعفری قدس سره میگوید: با حضرت رضا علیهالسلام در باغی بودیم، ناگاه گنجشگی آمد و در نزد آن حضرت صیحه زد؛ هر چه توان داشت، فریاد کشید و اظهار پریشانی کرد. امام علیهالسلام به من فرمودند: آیا میدانی این گنجشک چه میگوید؟ گفتم: نه، خدا و رسول خدا و فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله داناترند. فرمودند
پناه آوردن شتر به قبر امام رضا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه داستان فرار کردن شتری از کشتارگاه مشهد و بیرون دویدن از قصابخانه – که در خارج شهر بوده است – و پیمودن خیابانهای سر راه یکی پس از دیگری بدون اشتباه، و بالاخره وارد شدن به بالا خیابان و سپس ورود به صحن مطهر و از آنجا یکسره به پشت پنجرهی فولاد – محل التجاه و نیاز پناهندگان – دویدن؛