توضیحات اجمالی بخشها:
متن دویست و چهل و دو جلدکتاب و پنجاه و نه مقاله پیرامون امامرضا علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، معرفی بیش از نهصد کتاب، مقاله و پایاننامه پیرامون آن حضرت، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (نوزده هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
بازسازی چشمهی آب
زمان مطالعه: < 1 دقیقه حضرت رضا علیهالسلام در نیشابور به محله «غزینی» رفتند. و در آن جا حمامی وجود داشت و چشمهی آبی بود، ولی آب اندک بود. حضرت همان جا اقامت کردند و تصمیم به بازسازی و پاکسازی آن چشمه گرفتند. اشخاصی را که مقنی بودند، طلبیدند و آنها به دستور آن حضرت به لایروبی و پاکسازی چشمه پرداختند، تا این که آب
گناه دیدار با طاغوت
زمان مطالعه: < 1 دقیقه دو نفر مسافر که به خراسان آمده بودند، به محضر حضرت رضا علیهالسلام شرفیاب شدند و پرسیدند: ما از فلان جا میآییم؟ آیا نماز ما شکسته است یا تمام؟ حضرت رضا علیهالسلام به یکی از آنها فرمودند: نماز تو شکسته است و به دیگری فرمودند: نماز تو تمام است! (با اینکه آنها از یک جا آمده بودند و هیچ فرقی
پرتوی از نور
زمان مطالعه: < 1 دقیقه ابراهیم بن عباس میگوید: هیچ گاه ندیدم که امام رضا علیهالسلام در سخن بر کسی جفا ورزند، و نیز ندیدم که سخنی کسی را پیش از تمام شدن قطع کنند. هرگز نیازمندی را که میتوانستند نیازش را برآورده سازند، رد نمیکردند، و در حضور دیگری پای خود را دراز نمینمودند. هرگز ندیدم به کسی از غلامان و خدمتکاران خویش بد
مساوات
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مردی از اهالی بلخ میگوید: در سفر خراسان با امام رضا علیهالسلام همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همهی خدمتگزاران و غلامان، حتی سیاهان را بر آن سفره نشاندند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: فدایتان شوم! بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند. فرمودند: ساکت باش؛ پروردگار همه یکی است، پدر و مادر
مزد کارگر
زمان مطالعه: < 1 دقیقه «سلیمان جعفری»، از یاران امام رضا علیهالسلام میگوید: برای برخی از کارها خدمت امام بودم. چون کارم انجام شد، خواستم مرخص شوم، ولی امام فرمودند: امشب نزد ما بمان. همراه امام به خانهی ایشان رفتم. هنگام غروب بود، و غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دیدند؛ پرسیدند او کیست؟ عرض کردند: به ما کمک میکند و
ارشاد و راهنمایی
زمان مطالعه: < 1 دقیقه «احمد بن محمد بن ابینصر بزنطی» که از بزرگان اصحاب امام رضا علیهالسلام محسوب میشود، نقل میکند: من با سه تن دیگر از یاران امام خدمتشان شرفیاب شدیم و ساعتی نزد امام نشستیم. چون خواستیم بازگردیم، امام به من فرمودند: ای احمد! تو بنشین. همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم و سؤالاتی داشتم که به عرض امام رساندم