توضیحات اجمالی بخشها:
متن دویست و چهل و دو جلدکتاب و پنجاه و نه مقاله پیرامون امامرضا علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، معرفی بیش از نهصد کتاب، مقاله و پایاننامه پیرامون آن حضرت، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (نوزده هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
شفای زن کرمانی
زمان مطالعه: 2 دقیقه حاج شیخ محمود کرمانی فرمود: شنیدم از زنی که کور و اهل کرمان ما به زیارت حضرت رضا (ع) آمده و حضرت رضا (ع) او را شفا داده و بینا شده است من او را بمهمانی بخانه خود دعوت کردم و از شرح قضیه اش پرسیدم گفت قضیه من این است که در وطن خود کرمان یک چشم من از
درد پهلو
زمان مطالعه: 2 دقیقه مرحوم سید حسن بردسکنی (و بردسکن قریه ایست از قریه های شهر کاشمر) فرمود: مرضی بپهلوی من روی آورد بنحویکه از درد خواب و راحتی از من سلب شده بود لذا بهزار زحمت مبلغی پول برای معالجه فراهم کردم و بشهر آمدم و نزدیکتر رفتم و چون دکتر مرا معاینه کرد گفت این مرض خطرناک و مهلک است و سیصدتومان
پسر گمشده
زمان مطالعه: 2 دقیقه عامربن عبدالله از جمله اصحاب حدیث و حاکم مرو بود فرمود: وقتی من در مشهد مقدس رضوی در حرم مطهر مشرف بودم شخص ترکی را دیدم وارد حرم شد و تا نزدیک سر مبارک امام رضا (ع) آمد و ایستاد و شروع به گریه و تضرع و زاری کرد و با زبان ترکی با خدای خود مناجات می نمود و
بقعه متبرکه
زمان مطالعه: 2 دقیقه ابو علی محمد بن احمد معاذی فرمود شنیدم از ابو نصر مؤدب می فرمود: روزی وادی سناباد را سیل فرا گرفت و آن زمان سناباد در بلندی واقع شده بود و مشهد مقدس و محل قبر شریف حضرت امام رضا (ع) در پائین قرار داشت من دیدم آن سیل عظیم رو بمشهد شریف می آید. (خِفْنا مِنْهُ عَلَی الْمَشْهَدِ) یعنی
شفای فراموشی
زمان مطالعه: < 1 دقیقه در عیون اخبار الرضا (ع) و همچنین در بحارالانوار نقل کرده : یکی از اصحاب فرمود: شخصی یک ودیعه و امانتی بمن سپرد که نگاهداری نمایم من هم قبول کرده و امانت را گرفتم و در محلی دفن کردم لکن فراموشی بمن روی آورد و محل دفن امانت را فراموش کرده بودم . صاحب ودیعه امانت خود را از من
پناه بی پناهان
زمان مطالعه: 2 دقیقه ابو منصور بن عبدالرزاق گفت : من در زمان اوان جوانی خیلی تعصب و دشمنی داشتم بکسانی که بزیارت قبر حضرت رضا (ع) میرفتند و به همین خاطر با خودم عهد بستم که زوّار حضرت رضا (ع) را اذیت کنم و بر همین اثاث سر راه زوّار میرفتم و متعرض آنها می شدم و پول و اسباب آنها را