توضیحات اجمالی بخشها:
متن دویست و چهل و دو جلدکتاب و پنجاه و نه مقاله پیرامون امامرضا علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، معرفی بیش از نهصد کتاب، مقاله و پایاننامه پیرامون آن حضرت، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (نوزده هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
هجوم سی غلام با شمشیر بران جهت کشتن امام رضا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه هرثمة بن اعین گفت: روزی در خانه ی مأمون خواستم خدمت حضرت برسم همان موقع به دروغ مشهور شده بود که امام رحلت کرده اند و من هم می خواستم اذن دخول و شرفیابی بگیرم. در میان غلامان خاص مأمون غلامی بود به نام صبیح دیلمی که از دوستان امام رضا علیه السلام بود و حضرت را به ولایت دوست
اثر نکردن شمشیرها بر امام رضا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه ما طبق دستورات مأمون وارد خانه ی آن حضرت شدیم آن جناب به پهلو خوابیده بودند و دست مبارک خود را حرکت می دادند و دعایی می خواندند که ما نفهمیدیم. غلامان با شمشیرهای برهنه نفر به نفر وارد اتاق می شدند و شمشیرها را بر پیکر مبارک آن حضرت فرود می آوردند لیکن من شمشیرم را کناری گزاردم و
رسوایی مأمون
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مأمون از آن ها پیمان گرفت که به هیچ شخصی در این باره چیز نگویند. فردای آن شب از اتاق مخصوص خود بیرون آمد و سربرهنه و با یقه ی باز در حالی که اِظهار ناراحتی شدید می کرد اظهار داشت که علیّ بن موسی الرّضا ولیعهدم وفات یافته با پای برهنه به حجره ی آن جناب روان شد من
آمدن هرثمة(1) بن اعین به خدمت امام رضا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه صبیح گوید (غلام) نزد مأمون آمدم دیدم صورت نحس او مانند شب تاریک شده پرسید چه خبر؟ گفتم والله او را در اتاقش در سلامت کامل دیدم. مأمون باکمال شرمندگی دکمه های خود را بست وگفت لوازم عزاداری را به جای خود برگردانید (چون دستور داده بود که وسایل عزاداری را آماده کنند) وگفت اگر شخصی پرسید بگوئید حال غش
ظهور چشمه در بیابان خشک و ناپدید شدن آن
زمان مطالعه: < 1 دقیقه محمّد بن حفض گفت: یکی ازغلامان آزاد شده امام هفتم علیه السلام به من چنین گفت: با گروهی در خدمت امام رضا علیه السلام در بیابانی در حرکت بودیم سخت تشنه شدیم به طوری که ترسیدیم از تشنگی هلاک شویم. حضرت امام رضا علیه السلام مکانی را به ما نشان دادند و فرمودند: بیایید، بیایید، که این جا آب است.
پیش بینی امام رضا درباره فقیری که ثروتمند و با قدرت شد
زمان مطالعه: < 1 دقیقه یکی از برادران امام رضا علیه السلام به نام حسین بن موسی گفت: من و عدّه ای از جوانان بنی هاشم گرداگرد برادرم امام رضا علیه السلام نشسته بودیم. در این هنگام جعفر بن عمر علوی که لباس هایی کهنه و پاره بر تنش بود ازکنار ما رد شد. همه به یکدیگر نگاه کردیم و به قیافه او خندیدیم. حضرت