توضیحات اجمالی بخشها:
متن دویست و چهل و دو جلدکتاب و پنجاه و نه مقاله پیرامون امامرضا علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، معرفی بیش از نهصد کتاب، مقاله و پایاننامه پیرامون آن حضرت، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (نوزده هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
سقوط امین
زمان مطالعه: 6 دقیقه تاریخ آتش حوادث را برافروخت و هارون الرشید پس از ربع قرن زندگی سراسر عیش و نوش و زندگی سرشار از لذائذ فریبنده دنیا درگذشت و فضل برمکی نیز در زندان جان داد و هارونالرشید در طوس – پیش از آنکه آتش انقلابی را که در خراسان شعلهور شده بود، خاموش کند – مدفون گردید. مأمون در خراسان چشم انتظار
فاطمه… سخن میگوید
زمان مطالعه: 6 دقیقه چیزی تلختر از این نیست که انسان شاهد لحظات فروپاشی باشد… فروپاشی اشیاء… و به لرزه درآمدن اصول ثابت روزگار… هر چیزی بر خود میلرزید… و آوای انسان خاموش شده بود تا دهها صدای مبهم و درهم تنیده فراز یابد… صداهایی که توان خویش را از غرایز نهفته در نهاد بشریت میگرفت… آن هنگامی که عقل در برابر درخشش طمعورزیها
دل مشغولیهای مدفون شده
زمان مطالعه: 5 دقیقه فضل بن سهل(1) ، برای بهرهگیری از آفتاب پاییزی خود را بر روی تختهای پرآلود انداخت و به آرامی اناری را فشرد و از عصارهی انار پس از آن تفرج پربهره در چمنزارهای مرو… که اکنون پایتخت دولت پهناور عباسی گردیده بود، لذت برد. هر بار که افشردهی انار را تناول میکرد – با وجودی که در آستانهی شصت سالگی
شب نگرانی
زمان مطالعه: 5 دقیقه مأمون آن شب را نخوابیده بود و در اندیشه بود… در اندیشهی فرزندان علی و فاطمه که آواره شده بودند. هر یک از آنان طرحی برای انقلاب و شورش داشتند. گویی آنان جرقههایی برافروخته شده بودند که از آتشفشانی خفته برمیخیزد… آتشفشانی همچون قلبی که عواطف بیکرانی را منفجر میسازد… او همچنان شورش ابنطباطبا(1) را به یاد میآورد که نزدیک
آماده سازی
زمان مطالعه: 12 دقیقه فضل در حالی که قلبش از شدت سرور و شادمانی به رقص آمده بود، وارد کاخ خلیفهی هفتم گردید. مسألهی هرثمه پایان یافته بود و طاهر بن حسین هنوز باقی بود. روزی نه چندان دور در انتظار او خواهد بود و سپس ضربهی نهایی خویش را وارد خواهد ساخت. او از چند ماه پیش در اندیشهی محرمانهای بود، حتی برادرش
نامه
زمان مطالعه: 7 دقیقه چشمانداز غروب مملو از رنگهای شفافی بود… پرتقالی طلایی قرمز افروخته همچون شومینهای زمستانی که پر از شراره است… و چشم انداز آسمانی آرام به نظر میرسید. ولی ابرهای پراکنده شده در آسمان نیلگون همچون زورقهایی در دریاچهای آرام و ساکت به آرامی در حرکتند. بادهای خزان در میان خانهها زوزه میکشد و نوید زمستانی سرد و طولانی را میدهد.