توضیحات اجمالی بخشها:
متن دویست و چهل و دو جلدکتاب و پنجاه و نه مقاله پیرامون امامرضا علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، معرفی بیش از نهصد کتاب، مقاله و پایاننامه پیرامون آن حضرت، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (نوزده هزار موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، امکان تغییر محیط برنامه برای سلیقههای مختلف، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
حجت و خبر از غیب
زمان مطالعه: 2 دقیقه برخی از تاریخنویسان از شخصی به نام حسین بن عمرو حکایت کنند: بعد از شهادت و رحلت امام موسی کاظم علیهالسلام عازم مدینهی منوره شدم و به یکی از دوستان خود به نام مقاتل که همراه من بود گفتم: آیا ممکن است که فردا نزد این شخص برویم؟ مقاتل گفت: کدام شخص؟ منظورت کیست؟ پاسخ دادم: علی بن موسی علیهماالسلام.
خبر از درون و دادن هدیه
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه، به نقل از ریان بن صلت آورده است: گفت: پس از آنکه مدتی در خدمت مولایم، حضرت علی بن موسی الرضا علیهمالسلام بودم، روزی خواستم که به قصد عراق مسافرت کنم. به همین جهت به قصد وداع و خداحافظی راهی منزل امام علیهالسلام شدم، در بین مسیر با خود گفتم: هنگام خداحافظی، پیراهنی
خبر از غیبت و خرید کفن
زمان مطالعه: 2 دقیقه علی بن احمد وشاء – که یکی از أهالی کوفه و از دوستان و موالیان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است – حکایت کند: روزی به قصد خراسان عازم مسافرت شدم و چون بار سفر بستم، دخترم حلهای آورد و گفت: این پارچه را در خراسان بفروش و با پول آن انگشتر فیروزهای برایم خریداری نما. پس آن حله را
کشتن ذوالریاستین در حمام
زمان مطالعه: 2 دقیقه مرحوم علی بن ابراهیم قمی از خادم حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام – به نام یاسر – حکایت کند: روزی مأمون – خلیفه عباسی – به همراه امام رضا علیهالسلام و نیز وزیر دربارش – به نام فضل بن سهل معروف به ذوالریاستین – به قصد بغداد از خراسان خارج شدند و من نیز به همراه حضرت رضا علیهالسلام
ضربات شمشیرها و سلامتی جسم
زمان مطالعه: 3 دقیقه هرثمه یکی از اصحاب امام رضا علیهالسلام است، حکایت کند: روزی به قصد دیدار مولایم، حضرت رضا علیهالسلام به طرف منزل آن بزرگوار حرکت کردم، وقتی نزدیک منزل آن حضرت رسیدم، سر و صدای مردم را شنیدم که میگفتند: امام رضا علیهالسلام وفات یافته است. در این هنگام، یکی از غلامان مأمون به نام صبیح دیلمی – که در واقع
خبر از فرزند و قیافهی او در شکم مادر
زمان مطالعه: 2 دقیقه مرحوم شیخ صدوق و دیگر بزرگان آوردهاند، به نقل از شخصی به نام عبدالله بن محمد علوی حکایت کرد: پس از گذشت مدتی از شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام روزی بر مأمون وارد شدم و بعد از صحبتهائی در مسائل مختلف، اظهار داشت: همسری داشتم که چندین مرتبه، آبستن شده بود و بچهاش سقط میشد، در آخرین مرتبه