دسته بندی: داستان هایی درباره معجزات امام رضا

زمان مطالعه: < 1 دقیقه حمید بن مهران گفت: اجازه ده تا با او مجادله کنم زیرا من از عهده او و یارانش برمی آیم و آن ها را منکوب

زمان مطالعه: < 1 دقیقه عبداللّه بن محمّد هاشمی گوید: عبداللّه بن محمد هاشمی گفت روزی بر مأمون وارد شدم همه را خارج نمود و فقط من را نشانید طعام

زمان مطالعه: < 1 دقیقه معجزات پی درپی حضرت و محبوبیّتی که امام هشتم علیه السلام در میان مردم داشتند مأمون را نگران کرد و فکرش مشوّش شد از بیم

زمان مطالعه: < 1 دقیقه یکی از مقرّبان دربار مأمون روزی در خلوت مأمون را ملاقات و به شدّت مأمون را ملامت کرد که چرا علی بن موسی را ولیعهد

زمان مطالعه: < 1 دقیقه نوفلی گوید: روزی امام هشتم علیه السلام به مأمون فرمودند: من می خواهم به چشمه ی آب گرم بروم. هفت روز من را معاف کن

زمان مطالعه: < 1 دقیقه عبدالله بن حارثه گفت: برای من هیچ فرزندی زنده نمی ماند به طوری که بیش از ده فرزندم مرده بودند سالی پس از انجام مراسم

زمان مطالعه: 2 دقیقه حسین بن بشّارگفت: امام رضا علیه السلام فرمودند عبداللّه، محمّد را می کشد، گفتم یابن رسول الله منظورتان عبداللّه مأمون است که برادرش محمّد امین

زمان مطالعه: < 1 دقیقه مردی از اهالی نیشابور آمد کیسه ی پول خود را در طاق آن حوض نهاد تا غسل کند. پس از غسل آن را فراموش کرد

زمان مطالعه: < 1 دقیقه ابن شهر آشوب ذکرکرده که در آن چشمه بعد از این که حضرت غسل کرده و نماز خواندند آهویی به حضرت پناهنده شده و ابن

زمان مطالعه: < 1 دقیقه چون حضرت رضا علیه السلام وارد نیشابور شدند در محلّه ی فور نزول اِجلال نمودند به دستور ایشان گرمابه ای ساختند که امروز به “گرمابه