دو قبر در طوس اند یکی بهترین مردم++
و دیگری بدترین مردم…
ازیحیی بن اکثم روایت شده است که گفت: مأمون دعبل شاعر معروف اهل بیت را که خدایش بیامرزد فرا خواند و او را به جان امان داد. چون دعبل بیامد من نیز نزد مأمون نشسته بودم. مأمون به وی گفت:
قصیده ی رائیّه(1) را برایم بخوان دعبل منکر سرودن آن قصیده شد وازدانستن آن اظهار بی اطّلاعی کرد مأمون به وی گفت: همان گونه که تو را به جان امان دادم به خواندن این قصیده هم امان می دهم.
آن گاه دعبل خزاعی قصیده را چنین خواند (که معنی مقداری از آن را می آوریم):
… چه بازوانی که درسرزمین کربلا از پیکر مطّهرجدا شد و چه رخسارهایی که به خاک آغشته شد.
روز حسین به شام کشید و آنان که شبانه بر قتلگاه اوگرد آمدند گفتند: به حقّ این سَرْوَر بشر است.
وه ای بدن ها (ای مردم) این چه پاداشی بود که در برابر نیک آموزی های پیامبر ستوده از قرآن و سوره های آن به او دادید؟ که چون دیده از جهان فرو بست (رسول اکرم) بسان گرگ که چوپان گوسفندان شود بر فرزندان او جانشینی نمودید.
تا این جا دعبل ستم امویان را گفت و بعد قصیده را این چنین ادامه داد. به نظر من اگر امویان کشتارکردند دست کم عذر و بهانه ای داشتند (چون علی بن ابی طالب پدران ما را کشته ما هم تو را می کشیم).
ولی شما عبّاسیان که (از شاخه ی بنی هاشم هستید) را عذری نمی بینم زیرا (بنی امیّه) آن ها قومی بودند که براساس اسلام نخستین فردشان را کشتند و چون برایشان دست یافتند (خلافت را بناحقّ گرفتند) براساس کفر انتقام گرفتند… و درباره ی امام رضا علیه السلام چنین گفت: اگر از روی دینداری بر سر آنی که جایی معتکف شوی درکنار قبری مطهّر در طوس بنشین.
دو قبر در طوس است(2) یکی از آن ها بهترین مردم (امام رضا علیه السلام) و دیگری
شرورترین و بد ترین آن ها (هارون پدر مأمون) و این پندآموز است. پلید در نزدیکی پاک فایده نمی برد، زیانی بر پاک نیست که نزدیک پلید است.
سرانجام هر فردی درگرو آن چه به دست آورده توازنیک و بد یکی را برگیر وآن دیگری را فروگذار.
یحیی بن اکثم گفت: مأمون عمامه را از برگرفت و آن را بر زمین کوفت وگفت: به خدا سوگند راست گفتی دعبل.
1) چون حرف آخر بیت دوم با حرف (راء) تمام می شود به آن رائیه گویند. (نمونه ی آن درشعر پاورقی صفحه ی بعد) و در قصیده ی مدارس آیات چون آخر بیت دوّم با حرف (تاء) تمام می شود به آن تائیّه می گویند. (نمونه ی آن اشعار عربی دعبل در داستان 91).
2) اشعارعربی درباره ی دو قبر امام و هرون (قسمتی از رائیّه ی دعبل). قَبْرانِ فی طوسٍ خیرالنّاس کلهُم++وَقَبْرشَرُّهمْ هذا مِن العِبَرما یَنْفَع الرّجْسَ مِنْ اقْرَبِ الزکّیِّ وَ لا++عَلیَ الزَّکیِّ بقُرْبِ الرّجِسِ مِنْ ضِرَریکی دیگر از افرادی که به زبان عربی امام هشتم علیه السلام را مدح نموده محمد بن حبیب ضَبّیء است که از شاعران قرن سوّم و چهارم است و قصیده ی جالبی دارد و در پنجاه و شش بیت امام هشتم علیه السلام را توصیف کرده. اینک برای نمونه چند بیت از آن آورده می شود. او درباره ی امام هشتم علیه السلام و هارون چنین می گوید: قبرانِ فی طوسِ الْهدی فی واحدٍ++وَالْغَیِّ فی لَحْد یَراه ضَرامِقَبرانِ مُقْتَرنان هذا تُرعَةٌ++حَبْوَبة فیها یَزارُاِمامِوکَذاک ذلِکَ مِنْ جَهَنم حفرَة++فیها تجَدد لِلْغَوِیِّ هَیامِقرْب الغَوِی مِنْ الزکّیِ مضاعَف++لِعذابِهِ وَلانْفِهِ الارْغاموَاِلی ابیِ الحَسَنِ الرضا اهْدَیتها++مَرْضیّة تَلَتذها الافْهامِخذهاعَن الضِّبّیء عَبْدُکم الذی++هانتْ عَلَیْه فیکم الَالْوامِمَنْ کانَ بالتعْلیمِ ادْرَکَ حُبکُمْ++فَمحبتی اِیّاکمْ اِلْهامِمعنی: دو قبر در توس است در یکی هدایت آرمیده و در دیگری گمراهی که آتش به دیارش می آید. دو قبر پیوسته درکنار یکدیگر این یکی روضه ای دوست داشتنی است از بهشت که امام در آن زیارت می شود و آن دیگری مکانی است از دوزخ که در آن برای گمراه تشنگی و سرگشتکی تازه می شود. نزدیکی گمراه بدبخت به پاکیزه مایه ی فزونی شکنجه ی گمراه است و بینی او را توده های خاک است. این شعر را به ابوالحسن علیّ بن موسی الرّضا تقدیم می دارم. هدیه ی پسندیده ای است که اندیشه ها از آن لذّت می برند. آن را از ضبّیء که برده ی شماست بپذیر. بنده و برده شما که در راه شما سرزنش ها برای او سبک و بی ارزش می باشد. هرگاه فردی دوستی شما را از راه آموزش دریافته باشد ولی باورکنید که محبّت من نسبت به شما غریزی است و از طریق الهام می باشد. از شاعرانی که به زبان عربی امام هشتم علیه السلام را مدح کرده اند علاوه بر دعبل خزاعی- ابونواس که هم عصر امام بوده اند و ابوفراس که ترجمه ی قصیده ی او بیان شد عبارتند از: صاحب بن عبّاد وزیر دانشمند آل بویه – ابن مُشّیع- مرقی مدنی- علیّ بن عبد ا… خوافی- ابو محمّد یزیدی- عبد ا… بن ایّوب خِرِّیتی- از جمله ستایشگران امام رضا علیه السلام بوده اند و برای اطّلاع از نمونه ی اشعار این شاعران به عیون اخبار الرّضا و شیخ صدوق جلد 2 صفحات 251الی 254 به کوشش سیّد مهدی لاجوردی قم 1377 و بحارالانوار مجلسی ج 49 صفحات 314 تا 325 چاپ جدید به کوشش محمّد باقر بهبودی تهران مراجعه شود.