شیران در تقاضای خود اصرار داشتند حضرت فرمودند نه خدا خواسته به دست او حادثه ی ناگواری جاری شود (اشاره به شهادت خود نمودند) به جای خود بروید. شیران به جای خود رفتند و دوباره به صورت عکس و تصویر درآمدند مأمون نفسی کشید و به هوش آمد و این ریا کاربه امام علیه السلام گفت خدای را شکرکه حمید بن مهران نابود گردید و شرّ اوکم شد و معلوم است که خلافت ازآنِ رسول خداصلی الله علیه وآله و بعد از ایشان متعلّق به اجداد گرامیتان و هم اکنون خلافت از آنِ شما است (حقّ واقعی
شماست) هرگاه بخواهید به شما واگذار می کنم امام علیه السلام فرمودند: اگر خلافت را می خواستم با تو مناظره نمی نمودم و از تو هم نمی پرسیدم و خداوند متعال چنان که دیدی و مشاهده نمودی همه ی موجودات را به فرمان من درآورده و آن ها را مطیع من گردانیده و مردم نادان هستند که انجام وظیفه نمی نمایند و…. و به من (اِلهام)(1) فرموده:
که به تو اعتراض ننمایم و خود را تحتِ گفته هایِ تو درآورم چنان که یوسف علیه السلام با آن مقام نبوّت تحتِ نظرِ عزیز مصر انجام وظیفه می نمود.
1) فرق پیامبر و امام: به پیامبر وحی (وحی در لغت یعنی سخن سرّی و یا کلمه ای که مخفی از غیر است) می شود. بعد از این که حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت نمودند، وحی قطع شد و خداوند به جای وحی به امام معصوم علیه السلام الهام می نماید (الهام در لغت به معنی آموختن از طرت خدا است) برای روشن شدن موضوع حدیثی از اصول کافی نقل می شود: معروفی (یکی از دوستان امام) به حضرت امام هشتم علیه السلام نوشت: قربانت گردم بفرمایید چه تفاوتی است میان رسول و نبی و امام؟ حضرت در جواب او چنین نوشتند: فرق میان رسول و نبیّ و امام این است که رسول جبرئیل بر او نازل می شود و او را می بیند و سخن آن را می شنود و بر او وحی نازل شود (وحی نازل کند) وگاهی باشد که در خواب او را ببیند مانند خواب دیدن ابراهیم علیه السلام (دستور سربریدن پسرش را) و نبیّ گاهی سخن جبرئیل را می شنود و گاهی شخص او را می بیند و سخنش را نمی شنود (مانند پیامبران غیراولُوالْعَزْم (یعقوب، یوسف، یحیی) و امام آن است که سخن جبرئیل را شنود و شخص او را نبیند. برای اطّلاعات بیشتر به اصول کافی (جلداوّل کتاب “اَلْحجّه ” باب اَلْفَرْق بَیْن الْرسولِ وَ النَّبیِ وَ الْمُحَدِّثِ) مراجعه شود.