مردی از اهالی نیشابور آمد کیسه ی پول خود را در طاق آن حوض نهاد تا غسل کند. پس از غسل آن را فراموش کرد او همان سال به مکّه مشرف شد چون بازگشت باز برای غسل کردن به طرف حوض رفت درب آن را بسته یافت. علّت را پرسید. به او
گفتند: ماری در طاق حمّام خفته و ما از ترس نمی توانیم به حمّام برویم. آن مرد به سخنان آنان توجّهی نکرد بدون هراس درب حمّام را گشود وارد حوض شد و غسل کرد و بعد از غسل کیسه ی پول خود را که مدّت ها پیش فراموش کرده بود برداشت و بیرون شد وگفت این از معجزه ی حضرت رضا علیه السلام است که پس از مدّتی وسائل حمّام من به واسطه ی ترس از ماری محفوظ مانده بعد از این که مرد از حمّام بیرون شد مردم با تعجّب به یکدیگر می نگریستند و به یکدیگر می گفتند: ای کاهلان و ای تنبل ها چرا درب را زودتر باز نکردید؟ که کیسه ی پول او را بردارید و از آن روز به آن حوض کاهلان گفتند و به کثرت استعمال الف را انداختند و به حوض کهلان معروف شد.