حسین بن قیاما که از رهبران واقفی ها بود از صفوان بن یحیی و ابن ابی بخران در خواست کرد که برای او اجازه بگیرند که به خدمت امام رضا علیه السلام مشرّف شود. وقتی بر امام وارد شد پرسید: آیا شما علیّ بن موسی الرّضا هستید؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: آری. گفت: من خدای را گواه می گیرم که شما امام نیستید.
امام رضا علیه السلام مدّتی چشم بر زمین دوختند، سپس سر مبارک خود را بلند نموده و چنین فرمودند: ازکجا می دانی که من امام نیستم؟ حسین بن قیاما گفت: امام صادق علیه السلام فرمودند: امام عقیم نمی باشد و شما به این سنّ رسیده اید، ولی هنوز فرزند ندارید. امام هشتم علیه السلام این بار بیش از مرتبه ی اوّل سر به زیر انداختند، آن گاه سر مبارکشان را بلند نمودند و فرمودند: “اشهَدُ اللهَ انَهُ لاتَمضی الآیامَ وَ اللّیالی حَتّی یَرْزُقَنِی اللهُ وَلَدا مِنّی “. خدای را گواه می گیرم که چیزی نخواهد گذشت خداوند به من فرزندی کرامت می فرماید. اِبن ابی بَخْران گفت: ما از همان وقت تاریخ گذاشتیم. قبل از تمام شدن سال، خداوند متعال جواد الائمه علیه السلام را به ایشان عطا فرمود.