پس از شهادت امام کاظم علیه السلام عده ای شهادت آن حضرت را انکار نمودند، ایشان را
مهدی موعود دانسته به امامت امام رضا علیه السلام اعتراف نکردند چون بر امامت امام هفتم علیه السلام توقّف کردند و امام بعدی را قبول ننمودند به آن ها واقفی گویند.
سبب پیدایش فرقه ی فوق این بود که در نزد عدّه ای از نمایندگان امام هفتم علیه السلام که مسئول جمع آوری وجوهات بودند مقدار زیادی پول بود که اگر آن ها به امامت امام رضا علیه السلام اقرار می کردند باید پول ها را به امام هشتم علیه السلام بر می گردانیدند متأسّفانه طمع بر آن ها غالب شد و برای تصرّف در آن اموال انکار امامت امام هشتم علیه السلام را نمودند. شیخ طوسی(1) درکتاب غیب خود می نویسد آن ها 3 نفر بودند:
1. علیّ بن ابی حمزه بطائنی 2. زیاد بن مروان قندی 3. عثمان بن عیسی رواسی و نه تنها خود گمراه شدند بلکه عّده ی دیگری راهم گمراه کردند از جمله: 1. حمزة بن ربیع 2.ابن بکّار 3. کرام خثعمی و غیره. در نزد زیاد بن مروان هفتاد هزار دینار، و در نزد علیّ بن ابی حمزه سی هزار دینار، یونس یعقوب می گوید: من وقتی امامت امام هشتم علیه السلام برای من مشخّص شد مردم را به امامت آن حضرت دعوت می کردم زیاد و علیّ بن ابی حمزه به وسیله ی شخصی برای من (یونس بن یعقوب) پیام دادند چرا برای امامت علیّ بن موسی تبلیغ می کنی؟ اگر به واسطه ی پول است ما تو را بی نیاز می کنیم و مبلغ دو هزار دینار را برای من ضمانت کردند به شرط این که من دست از تبلیغ بردارم ولی من امتناع ورزیدم و برای آن ها پیام دادم به ما از امامان طاهرین علیهم السلام چنین رسیده که: هرگاه بدعت در دین آشکار شد، عالِم باید عِلم خود را اظهار نماید چنانچه آن را انجام ندهد، نور ایمان از اوگرفته خواهد شد.
من هرگز پیکار در راه خدا(1) را وا نمی گذارم. به همین علّت با من دشمن شدند و کینه ی من را به دل گرفتند.(2)
1) یعنی من همیشه در راه خدا مبارزه می کنم چون من امام خود را شناخته ام و اطاعت از او، اطاعت از خدا است.
2) بحار جزء 48؛ عیون اخبارج 1؛ رجال کشی ص 307.