جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امام رضا به چهره محتاج نگاه نمی کردند

زمان مطالعه: 2 دقیقه

یسع بن حمزه گفت: در مجلس حضرت رضا علیه السلام با ایشان صحبت می کردم عدّه ی

زیادی در خدمت ایشان بودند از حلال و حرام سئوال می کردند.

در این موقع مرد بلند قد وگندمگونه ای وارد شد و عرض کرد: السَّلام عَلیْکمْ یابن رسول ا… من یکی از دوستان شما و اجدادتان هستم ازمکّه بر می گردم پولم را گم کرده ام، اکنون هیچ ندارم که من را به یک منزلی برساند اگر صلاح بدانید به من کمک فرمائید که به منزل برسم درآن جا وضع من خوب است و ثروتمندم وقتی به منزل خود رسیدم از طرف شما آن پول را صدقه می دهم، و من نمی توانم صدقه قبول کنم امام علیه السلام فرمودند: بنشین خدا تو را رحمت کند، و با مردم شروع به صبحت کردن نمودند تا جمعیت متفرق شدند. من و آن مرد و سلیمان و خثَیْمَه ماندیم.

امام علیه السلام فرمودند: اجازه بدهید که من به اندورن بروم. از جای خود حرکت نمودند و داخل خانه شدند. ساعتی بیش نگذشت که بیرون آمدند، ولی درب اتاق را بستند و دستشان را از بالای درب دراز نموده و فرمودند: آن مرد خراسانی کجاست؟ عرض کرد: من این جا هستم. فرمودند: این دویست دینار را بگیر ولی در شهر خود از جانب من صدقه مَده این پول را صرف مخارج خود نما تا به منزل برسی. به طرزی بروکه من را نبینی و من هم تو را نبینم. پس ازآن مرد خارج شد سلیمان گفت: به امام علیه السلام عرض نمودم: ای پسر رسول خداصلی الله علیه و آله با این که بها و پول زیادی عنایت فرمودید، چرا صورت مبارکتان را از او پنهان نمودید؟

امام فرمودند: ترسیدم شکست و خواری سؤال را درچهره اش مشاهده نمایم، زیرا حاجت او را برآورده بودم. مگر نشنیده ای کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را؟: ” شخصی که در پنهانی کارنیک نماید معادل هفتاد حجّ است و هرگاه فردی آشکارا معصیت نماید خوارو ذلیل است و هرگاه شخصی در پنهان معصیتی را انجام داده خدایش می آمرزد(1) و سخن این شاعر را نشنیده ای، “هر وقت برای درخواستی پیش او می روم، وقتی به منزل برمی گردم آبرویم محفوظ است”.(2)


1) الْمسْتَتِر بِاْلحَسَنةِ تُعدل سَبعْینَ حَجًّة وَ المذیع بِالْسَّئیةِ مَخْذول وَ المُسْتَقرّ بِها مَغْفورلَه.

2) مَتی اِنه یَوْما لاطَلَبَ حاجَةٍ رَجَعْت اِلی اهْلی وَ وَجْهی بِمائَةٍ.