پدر علیّ بن میثم گفت: مادرم نقل می کرد: که از نجمه خاتون علیها السّلام مادر حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که می گفت: از وقتی که به فرزندم علی حامله شدم، سنگینی بارداری را احساس نمی کردم در خواب صدای تسبیح و تهلیل “لا اله الاّ الله گفتن را تهلیل گویند” می شنیدم. ترس من را فرا می گرفت، ولی هنگامی که بیدار می شدم چیزی نمی شنیدم. وقتی متولّد شد دست بر زمین نهاد و سر به سوی آسمان بلند کرد لب های خود را حرکت می داد مثل اینکه سخن می گوید. امام کاظم علیه السّلام وارد شدند به من گفتند: گوارا باد تو را نجمه این موهبت پروردگار، او را با پارچه ای سفید به آغوش امام کاظم علیه السّلام دادم، آن حضرت اذان درگوش راست و اِقامه درگوش چپ فرزندمان خواندند، سپس آب فرات خواستند وکام نور دیده ی مان را به آب فرات برداشتند وکودک را به من برگردانیدند، چنین فرمودند: فرزندم را بگیر این حجّت خدا بر روی زمین است.