جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرق، رزم گاه ادیان

زمان مطالعه: 4 دقیقه

منطقه‏ی شرق و شمال شرقی فلات ایران، همواره از نظر وضعیت دینی و حکومتی، شرایطی متفاوت با نواحی مرکزی و غربی داشته است. این تفاوت‏ها، ریشه در دورانی بس کهن‏تر از هنگام ظهور اسلام و تبعات یورش عربان به آن‏جا دارند. توضیح بیش‏تر آن‏که: فرهنگ و باورهای دینی ایرانیان در مرکز و غرب فلات ایران، خصوصا در منطقه‏ی عمومی زاگرس، تحت تاثیرات قاطع تمدن‏های اقتدارگرای بین‏النهرینی شکل گرفتند(1)

مثلا هخامنشیان به شکل آشکاری تحت تاثیر تمدن‏های پیشرفته‏تر عیلامی و بابلی، شاهنشاهی خود را سامان دادند و حتی کیش زرتشتی درین ناحیه تاثیرات مهمی از باورهای دینی بین‏النهرینی پذیرفت؛ که محض نمونه به ایزد بانوی آناهیتا (ناهید) اشاره می‏شود که مسلما پرستش آن در میان زرتشتیان آن دوران، نتیجه‏ی اختلاط با مردم بین‏النهرین و وام‏گیری از آنان بوده است(2)

به هر حال، از جمله مختصات حکومت‏هایی که در غرب ایران پا می‏گرفتند، رواج تعصبات دینی در آنان بوده است. کتیبه‏ی مشهور ضد دیو خشایارشا که به نابود کردن محل ستایش دیوان اشاره دارد(3)، گواهی برین امر است و البته بارزترین نوع خشونت و تعصب مذهبی را می‏توان در دوران طولانی ساسانی دید که اصولا طی آن، هرگونه گرایش مذهبی به جز زرتشتی‏گری رسمی، شدیدا طرد و سرکوب می‏شد(4)

اما برعکس، ناحیه‏ی شمال شرقی فلات ایران که در مجاورت آسیای میانه قرار دارد، منطقه‏ی فارغ از تعصبات دینی و مذهبی بود؛ به طوری که در این ناحیه از کهن‏ترین زمان‏ها، ملل گوناگون و پیروان ادیان مختلف با کمال آزادی و در کنار هم زندگی می‏کردند(5)

شرح دلایل این رواداری مذهبی در حوصله‏ی این نوشتار نمی‏گنجد، اما آن‏چه ازین امر به کار ما می‏آید این است که با روی کار آمدن ساسانیان و سیاست خشن مذهبی اینان، شرق و شمال شرقی فلات ایران – با آن بستر مناسب غیرمتعصبانه و نیز دوری‏اش از نواحی مرکزی و غربی – پناه اقلیت‏های دینی‏ای شد که از ستم و ظلم موبدان متعصب زرتشتی، مفری می‏جستند. پیروان فرق مختلف مسیحی، یهودیان مانویان و مزدکیان و… همه و همه امکان زندگی آزادانه‏ای در این منطقه می‏یافتند و حتی می‏توانستند دین خود را تبلیغ کنند.

از سوی دیگر دین رایج‏تر توده‏های مردم آریایی تبار(6) در آسیای میانه، گونه‏ای خاص از مزداپرستی بود که اگر چه با زرتشتی‏گری رسمی قرابت داشت، اما به تمامی همان نبود. بقول جان‏فرای:

«ایرانی شرقی و آسیای میانه اگر چه از دیرباز ایرانی بود، باری ایرانی ساسانی نبود.»(7)

ازین‏ها گذشته، منطقه‏ی مذکور از دیرباز یادگارهایی از بقایای فرهنگ یونانی داشت که پس از اسکندر مقدونی در بلخ (باکتریا)،

طی مدت زمانی طولانی پایدار مانده بود(8) و البته نباید فراموش کرد که ادیانی چون بودیسم و هندویسم درین منطقه رسوخی روزافزون داشتند. نکته‏ی دیگر این‏که با هجوم دائمی اقوام بدوی زردپوست این ناحیه شاهد حضور انواع ادیان ابتدایی هم گشته بود.

موضوع مهمی که نباید از خاطر برد، این است که در این ناحیه‏ی عمومی آسیای میانه، آیین‏های مربوط به به اسطوره‏ی سیاوش(9)، تاثیری سترگ بر تمام باورها و ادیان نهاده و می‏توان گفت که حتی پرستش سیاوش، به مثابه‏ی عنصری پرنفوذ، در تمام ادیان آسیای میانه حضور داشت(10)

به طوری که آیین‏های سوگ سیاوش در این

ناحیه‏ی عظیم و سترگ بوده است: در خوارزم، مبداء تاریخ را ورود سیاوش به این شهر گذاشته بودند؛ زرتشتیان، گور منسوب به سیاوش را گرامی داشته، در آن‏جا گریه و زاری می‏کردند و… الخ(11)

این‏گونه، هنگامی که لشگریان عرب پس از فتح نواحی غربی و مرکزی ایران به خراسان رسیدند، دریافتند که در آستانه‏ی جهانی دیگرند(12)؛ زیرا در واقع، اگر تا آن هنگام، بیش‏تر، کیش زرتشتی را با نظام متمرکز ساسانی در مقابل خود می‏دیدند، اینک با انبوهی از پیروان ادیان الهی و بشری مواجه گشتند، که هر یک پایگاهی مستحکم در آن ناحیه داشتند و فروپاشی دولت ساسانی را به مثابه‏ی موهبتی برا رهایی خویش، می‏دانستند.

ذیلا مهم‏ترین فرق و ادیان حاضر در شرق و شمال شرق فلات ایران را – که آنرا خراسان بزرگ نامیده‏ایم – به اختصار و جداگانه وارسی می‏کنیم:


1) درین باره رک به «از اسطوره تا تاریخ»: صص 64 – 49.

2) درین باره رک به «تاریخ کیش زرتشت»: ج 2، ص 287 و صص 300 – 297.

3) رک به «همان»: صص 258 – 255. خشایارشا در این کتیبه می‏گوید: «در میان این کشورها جایی بود که همه دیوان را می‏پرستیدند. پس با اراده‏ی اهوره‏مزدا، من آن بتکده را از میان مردم بردم و اعلام کردم: دیوان نباید ستوده شوند…» (برای آگاهی بیش‏تر از اهمیت دینی این کتیبه، به به «طلوع و غروب زردشتی‏گری»: صص 237 – 235.

4) کتیبه‏ی موبد بزرگ ساسانیان، کرتیر در کعبه‏ی زرتشت، نشان آشکاری‏ست از خشونت شدید مذهبی عهد ساسانی که هر دینی بجز مزداپرستی ثنوی را سرکوب و تار و مار می‏کرد: «و کیش‏های اهریمن و دیوان از امپراطوری ناپدید گردیدند و ناسزاوار ایمان کرده شدند. و یهودیان و شمن‏ها و برهمنان و نصاریان و مسیحیان و موکتیک و زندیق‏ها در امپراطوری سرکوب شدند، و بت‏ها نابود شدند و لانه‏های دیوان ویران شد، و جای آن‏ها، گاه و مقر خدایان ساخته شد» (درباره‏ی این کتیبه، رک به «ایران باستان»: صص 250 – 244؛ و نیز به «دینهای ایران»: ص 383». نیز درباره‏ی رویکرد تعصب‏آمیز موبدان زرتشتی در مواجهه با پیروان ادیان، رک به «ایران در زمان ساسانیان»: ص 393.

5) رک به «سیاوشان»: صص 25 – 24 و ص 76. جالب توجه این‏که اشکانیان که از شرق ایران برخاسته بودند، بر خلاف ساسانیان، حکومتی برپا ساختند که از نظر مذهبی کاملا روادار و غیر متعصب می نمود.

6) مهم‏ترین اینان عبارتند از: خوارزمیان، سغدیان و بلخیان؛ که در کنار شاهراه تجاری – موسوم به جاده‏ی ابریشم – به داد و ستد مشغول بودند.

7) رک به عصر «زرین فرهنگ ایران»: ص 45.

8) درین باره رک به «از اسطوره تا تاریخ»، صص 251 – 225.

9) اسطوره‏ی سیاوش در میان تمام اساطیر ایرانی، دراماتیک‏ترین است. او شهزاده‏ی دلاور و زیبارویی بود که در فرجام داستانی پرکشش و با توطئه‏ی نامادریش، سودابه، ناگزیر از گریز به توران، سرزمین دشمنان سنتی ایران گشت و عاقبت در آن‏جا و به دست افراسیاب، مظلومانه کشته شد. این اسطوره، نه فقط در بخش اعظم تاریخ ایران قبل از اسلام، بلکه حتی پس از آن، با اجرای مراسم آئینی پاس داشته می‏شده است. امروزه شکی بر جای نمانده که سیاوش، نخست یک توتم اسب در آسیای میانه بوده که بعدها – شاید – در تعامل با اسطوره‏ی ایزد گیاهی شهید شونده، تبدل یافته است. مراسم سوگ سیاوش تا چندی پیش در برخی نواحی ایران معمول بوده (درین باره رک به کتاب «سو و شون» اثر سیمین دانشور) و اثری سترگ بر ادبیات ایران نهاده است.

10) رک به «عصر زرین فرهنگ ایران»: ص 45. هم‏چنین برای آگاهی بیش‏تر از فراگیری آیین‏های سیاوش در آسیای میانه، رک به «سیاوشان». ناگفته نماند که در اوستا به سرگذشت حزن‏انگیز سیاوش اشاره شده، لیکن شواهد نشان می‏دهند که اسطوره و حتی نوعی کیش پرستش او، ریشه در دوران قبل از زرتشت و بیش از 4 هزار سال پیش ازین دارد؛ و در هر حال، از دورانی بس دور، سیاوش کانون یک سوگواری ملی بوده است (درباره ی شواهد مربوط به مرتبه‏ی خدایی سیاوش، رک به «سیاوشان» صص 49 – 47).

11) رک به مقاله‏ی احسان یار شاطر در «تعزیه هنر بومی پیشرو ایران»: ص 132؛ نیز رک به «تاریخ ایران کمبریج»: ج 3، ق 1، صص 561 – 558.

12) درباره‏ی مواجهه‏ی اعراب با اوضاع دیگرگون خراسان و ماوراءالنهر، رک به «عصر زرین فرهنگ ایران»: ص 91.