جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

طرح سوال

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در پگاه قرن سوم هجری، الامام الرئوف حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام، روضه‏ی منوره را در مدینةالنبی برای همیشه و با وداعی بس حزین(1)، به قصد «مرو» در منتهی الیه شمال شرق امپراطوری بنی‏عباس، ترک کردند.

مامون هفتمین و هوشمندترین خلیفه‏ی عباسی(2)، به دنبال اصرار و ابرامی عجیب، امام علیه‏السلام را به آن‏جا فراخوانده بود تا حکومت را به ایشان بسپارد. او داعیه داشت که در هنگامه‏ی نبرد با برادرش امین،

برای نیل به سریر قدرت، نذر کرده بود تا اگر ظفر یافت، خلافت را به

شایسته‏ترین کس از آل ابی‏طالب واگذار کند(3) و اینک اظهار بی‏گمانی می‏کرد که لایق‏تر از علی بن موسی الرضا علیهماالسلام در آن خاندان – و نیز آل‏عباس – یافت نمی‏گردد(4)

بی‏گمان این رخداد از هر نظر شگرف و حیرت‏آور است؛ زیرا نه چنان تکالیفی از سوی یک خلیفه‏ی عباسی، آن هم در چارچوب رفتارهای سیاسی زمانه، عادی می‏نمود و نه پذیرش یک امام علوی؛ که تا بود، حکومت بنی‏عباس، شیعیان و ائمه‏ی آنان را نابود می‏خواستند(5) و اینان در جای خود، چه به تقیه و چه به مبارزه‏ی علنی، از هر گونه همکاری با آن ظالمین خون‏ریز پرهیز داشتند.

از این گذشته‏تر، میان خلع و قتل امین تا دعوت امام رضا علیه‏السلام به

مرو، بیش از سه سالی فاصله افتاده بود(6) و البته این پرسشی به ‏جا می‏نماید که به چه دلیلی مامون پس از گذشت این همه مدت، تازه ادای نذرش را به خاطر آورد؟،…، آشکار است که داعیه‏ی نذر و عهد مامون، با شواهد عقلی و تاریخی، هم‏خوانی ندارد؛ پس، لاجرم این پرسش پیش می‏آید که مقصد اصلی او در این کار چه بوده است؟


1) به گواهی روایات، امام رضا علیه‏السلام در هنگام سفر خراسان، آشکارا از شهادت خود در فرجام آن، خبر داده و به نزدیکان و دوستداران خاطرنشان کرده بودند که عازم سفری بی‏بازگشت هستند؛ برای آگاهی بیشتر، رک به «بحارالانوار»: ج 49، صص 120 – 116.

2) بی‏تردید مامون هوشمندترین خلیفه عباسی بود؛ از امام علی بن ابیطالب علیهماالسلام منقول است که در یک پیشگویی راجع به عباسیان فرموده‏اند: «سابعهم اعلمهم» («بحارالانوار»: ج 41، ص 323). نخستین مربی او، جعفر بن یحیی برمکی بود و سپس فضل بن سهل آموزشش را بر عهده گرفت که بعدها به وزارت هم رسید. زندگانی مامون بر خلاف برادرش امین – که هم از جانب پدر و هم از سوی مادر، عباسی بود – در تنعم و شادخواری نمی‏گذاشت، او دل‏بستگی‏های فرهنگی وسیعی داشت و در مقایسه با امین و دیگر عباسیان، چهره‏ای بسیار تجدد طلب و نیز متظاهر به زهد و دینداری را به نمایش می‏گذاشت. او به تقلید از نیاکان نخستینش، لقب امام بر خود نهاد و اظهار داشت که می‏خواهد قرآن و سنت پیامبر را احیا کند (رک به «تاریخ اسلام کمبریج» ص 178 و نیز «زندگانی سیاسی هشتمین امام؛ حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام»: صص 99 – 97).

3) درباره‏ی این داعیه‏ی مامون و روایاتی که درباره‏ی چگونگی آن رسیده، رک به «بحارالانوار»: ج 49، ص 143و ص 145؛ نیز به اعیان ‏الشیعة: ج 4، بخش 2، ص 112؛ و نیز به «عیون اخبارالرضا» ج 2، صص 345 – 343؛ و به «ناسخ ‏التواریخ»: ج 11، صص 205 – 203.

4) مامون در گردهمایی بزرگ عباسیان در سال 200 هجری قمری، خطاب به آنان گفت: «… من در فرزندان عباس و فرزندان علی رضی الله عنه جستجو کردم ولی هیچیک از آنان را با فضیلت‏تر، پارساتر، متدینتر، شایسته‏تر و سزاوارتر به این امر از علی بن موسی الرضا ندیدم» (نقل از «مروج‏ الذهب»: ج 3، ص 441؛ نیز رک به «تاریخ طبری»: ج 11، ص 155).

5) گفتنی است که برخورد حکومت بنی‏عباس در مواجهه با شیعیان، چنان بی‏رحمانه بود که نهب و غارت امویان در مقایسه با آن، ناچیز می‏نمود! شاهدی که بر این معنی می‏توان آورد، نامه‏ی خوارزمی به اهالی نیشابور است؛ رک به «رسائل خوارزمی»: صص 165 – 164.

6) هارون در سال 193 هجری مرد. از این زمان، چند سالی میان مامون و امین بر سر حکومت کشمکش بود تا عاقبت با کشته شدن امین در محرم سال 198 خلافت مامون بلامنازع گشت. تاریخ ولایتعهدی امام رضا علیه‏السلام، رمضان سال 201 است. درباره‏ی این تاریخ‏ها، رک به «تاریخ اسلام کمبریج»: صص 179 – 175.