1 – ابوسعید خراسانی حکایت کند:
روزی دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا علیهالسلام وارد شدند و پیرامون حکم نماز و روزه از آن حضرت سؤال کردند؟
امام علیهالسلام به یکی از آن دو نفر فرمود: نماز تو شکسته و روزهات باطل است و به دیگری فرمود: نماز تو تمام و روزهات صحیح میباشد.
وقتی علت آن را جویا شدند؟
حضرت فرمود: شخص اول چون به قصد زیارت و ملاقات با من آمده است، سفرش مباح میباشد؛ ولی دیگری چون به عنوان زیارت و دیدار سلطان حرکت نموده، سفرش معصیت است.(1)
2 – در بین مسافرتی که امام رضا علیهالسلام از شهر مدینه به سوی خراسان داشت، هرگاه، که سفرهی غذا پهن میکردند و غذا چیده و آمادهی خوردن میشد، حضرت دستور میداد تا تمامی پیشخدمتان سیاهپوست و… بر سر سفرهی طعام حاضر شوند؛ و سپس حضرت کنار آنها مینشست و غذای خود را میل مینمود.
اطرافیان به آن حضرت اعتراض کردند که چرا برای غلامان سفرهای جدا نمیاندازی؟!
امام علیهالسلام فرمود: آرام باشید این چه حرفی است؟!
خدای ما یکی است، پدر و مادر ما یکی است و هر کس مسئول اعمال و کردار خود میباشد.(2)
3 – محمد بن سنان گوید:
چند روزی پس از آن که امام موسی کاظم علیهالسلام رحلت نمود و امام رضا علیهالسلام جای پدر، در منصب امامت قرار گرفت و مردم در مسائل مختلف به ایشان مراجعه میکردند.
به حضرت عرض کردم: یا ابن رسول الله! ممکن است از طرف هارون به شما آسیبی برسد و بهتر است محتاط باشید.
امام علیهالسلام اظهار داشت: همان طور که جدم، رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: چنانچه ابوجهل، موئی از سر من جدا کند، من پیغمبر نیستم، من نیز میگویم: اگر هارون موئی از سر من جدا کند من امام و جانشین پدرم نخواهم بود.(3)
4 – یکی از اصحاب امام رضا علیهالسلام به نام معمر بن خلاد حکایت نماید:
هر موقع سفرهی غذا برای آن حضرت پهن میگردید، کنار آن سفره نیز یک سینی آورده میشد.
پس امام علیهالسلام از هر نوع غذا، مقداری برمیداشت و داخل آن سینی قرار میداد و به یکی از غلامان خود میفرمود که تحویل فقراء و تهیدستان داده شود.
سپس به دنبالهی آن، این آیهی شریفهی قرآن:(فلا اقتحم العقبة)(4) را تلاوت مینمود؛ و میفرمود: خداوند جل و علی میداند که هر انسانی برای کسب مقامات عالیهی بهشت، توان آزاد کردن غلام و بنده را ندارد.
به همین جهت، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیلهای برای ورود به بهشت قرار داده است.(5)
5 – سلیمان بن جعفر – که یکی از اصحاب حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام است – حکایت کند:
یکی از نوادگان امام سجاد علیهالسلام – به نام علی بن عبیدالله – مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیهالسلام بود، به او گفتم: چه چیزی مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت میباشد؟
پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است.
این موضوع سپری گشت، تا آن که روزی مختصر کسالتی بر وجود
مبارک امام علیهالسلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت میآمدند.
پس به آن شخص گفتم: فرصت مناسبی پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، که فرصت خوبی خواهد بود.
لذا علی بن عبیدالله به عیادت و دیدار امام رضا علیهالسلام رفت و با مشاهدهی آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید.
مدتی از این دیدار گذشت و اتفاقا علی بن عبیدالله روزی مریض شد؛ و چون خبر به امام علیهالسلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حرکت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم، چون وارد منزل او شدیم، حضرت مختصری کنار بستر او نشست و از او دلجوئی نمود.
و پس از گذشت لحظاتی که از منزل خارج شدیم، یکی از بستگان آن شخص گفت: همسر علی بن عبیدالله بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس حضرت رضا علیهالسلام را میبوسید و بدن خود را به وسیلهی آن محل تبرک مینمود.(6)
1) تهذیب شیخ طوسی: ج 4، ص 220، ح 17.
2) روضهی کافی: ج 8، ص 192، ح 296.
3) روضهی کافی: ج 8، ص 214، ح 371.
4) سورهی بلد: آیهی 11.
5) بحارالأنوار: ج 49، ص 97، ح 11، به نقل از کافی و محاسن برقی.
6) اختیار معرفة الرجال: ص 495، ح 485، بحارالأنوار: ج 49، ص 22، ح 15.