مقتول سم اشقیا آه و واویلا++
شد قبلهی هشتم رضا آه و واویلا
چو خواست بیرون از وطن، آید آن سرور++
ز فرقتش بر سر زنان، آل پیغمبر
یک جا تقی از هجر او با دو چشم تر++
معصومهاش بود از فقا آه و واویلا
یک سو همه شیونکنان، آل اطهارش++
از یک طرف بر سر زنان، خواهر زارش
پروانهسان جمع آمدند، بهر دیدارش++
برگرد آن بدر الدجی آه و واویلا
گفتا یکایک آن جناب با همه حضار++
از کینهی دیرینهی چرخ کج رفتار
مشکل دیگر از این سفر آیم، ای برادر++
گردم به هجران مبتلا آه و واویلا
اهل حرم از این سخن، مضطر و نالان++
گفتند با شاه حجاز، با چشم گریان
ما را نمودی مبتلا بر درد هجران++
ای سبط ختم الأنبیاء آه و واویلا
بعد از وداع اهلبیت آن شه با فر++
روکرد بر سوی سفر، آن المپرور
آمد به طوس آن شهریار، با غمی بیمر++
مقتول شد آن مقتدا آه و واویلا
وارد چو اندر طوس شد، سر سبحانی++
کردند استقبال شاه، عالی و دانی
در مجلس مأمون بشد، نور یزدانی++
با کثرت بیمنتها، آه و واویلا
مأمون شوم مرتد کافر غدار++
کردش ولیعهد آن زمان آن ستم کردار
نگذشت از آن چندی، که آن ظالم مکار++
مسموم کردش از جفا آه و واویلا(1)
به انتظار جوادم، به در نگاه من است++
همان جواد، که امید صبحگاه من است
تقی بیا که ز هجرت، دل پدر خون شد++
بیا که سینهی سوزان من، گواه من است
پسر ز زهر جفا، پاره پاره شد جگرم++
ببین که تیره جهانی ز دود، آه من است
غریب و بیکس و بییاور و پناهم من++
اگر چه یاور درماندگان، پناه من است
بدان امید که روآورم، به سوی وطن++
دو چشم خواهر من دوخته، به راه من است(2)
1) اشعار از شاعر محترم: آقای شکوهی.
2) اشعار از شاعر محترم: آقای رضائی.