جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در عزای هشتمین ستاره‏ی ولایت و امامت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مقتول سم اشقیا آه و واویلا++

شد قبله‏ی هشتم رضا آه و واویلا

چو خواست بیرون از وطن، آید آن سرور++

ز فرقتش بر سر زنان، آل پیغمبر

یک جا تقی از هجر او با دو چشم تر++

معصومه‏اش بود از فقا آه و واویلا

یک سو همه شیون‏کنان، آل اطهارش‏++

از یک طرف بر سر زنان، خواهر زارش‏

پروانه‏سان جمع آمدند، بهر دیدارش‏++

برگرد آن بدر الدجی آه و واویلا

گفتا یکایک آن جناب با همه حضار++

از کینه‏ی دیرینه‏ی چرخ کج رفتار

مشکل دیگر از این سفر آیم، ای برادر++

گردم به هجران مبتلا آه و واویلا

اهل حرم از این سخن، مضطر و نالان‏++

گفتند با شاه حجاز، با چشم گریان‏

ما را نمودی مبتلا بر درد هجران‏++

ای سبط ختم الأنبیاء آه و واویلا

بعد از وداع اهل‏بیت آن شه با فر++

روکرد بر سوی سفر، آن الم‏پرور

آمد به طوس آن شهریار، با غمی بیمر++

مقتول شد آن مقتدا آه و واویلا

وارد چو اندر طوس شد، سر سبحانی‏++

کردند استقبال شاه، عالی و دانی‏

در مجلس مأمون بشد، نور یزدانی‏++

با کثرت بی‏منتها، آه و واویلا

مأمون شوم مرتد کافر غدار++

کردش ولیعهد آن زمان آن ستم کردار

نگذشت از آن چندی، که آن ظالم مکار++

مسموم کردش از جفا آه و واویلا(1)

به انتظار جوادم، به در نگاه من است‏++

همان جواد، که امید صبحگاه من است‏

تقی بیا که ز هجرت، دل پدر خون شد++

بیا که سینه‏ی سوزان من، گواه من است‏

پسر ز زهر جفا، پاره پاره شد جگرم‏++

ببین که تیره جهانی ز دود، آه من است‏

غریب و بی‏کس و بی‏یاور و پناهم من‏++

اگر چه یاور درماندگان، پناه من است‏

بدان امید که روآورم، به سوی وطن‏++

دو چشم خواهر من دوخته، به راه من است(2)


1) اشعار از شاعر محترم: آقای شکوهی.

2) اشعار از شاعر محترم: آقای رضائی.