جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نماز باران و بلعیدن دو شیر در پرده

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در زمان حکومت مأمون – خلیفه‏ی عباسی – در یکی از سال‏ها خشک‏سالی شد و زراعت‏های مردم در کم آبی سختی قرار گرفت، مأمون در یکی از روزهای جمعه به حضر علی بن موسی الرضا علیهماالسلام پیشنهاد داد تا آن حضرت جهت بارش باران و رفاه مردم چاره‏ای بیندیشد.

امام علیه‏السلام فرمود: بایستی مردم سه روز – شنبه، یک‏شنبه، دوشنبه – را روزه بگیرند و در سومین روز جهت دعا و نیایش به درگاه پروردگار متعال عازم بیابان گردند.

پس چون روز سوم فرارسید، حضرت به همراه جمعیتی انبوه به صحراء رفتند و سپس امام علیه‏السلام بر بالای بلندی رفت و پس از حمد و ثنای الهی اظهار داشت:

پروردگارا، تو حق ما اهل‏بیت را عظیم و گرامی داشته‏ای، اینک مردم به تبعیت از فرمانت به تو روی آورده و متوسل شده‏اند؛ و به امید رحمت و فضل تو به اینجا آمده‏اند و آرزوی بخشش و احسان تو را دارند.

خداوندا! بر آن‏ها باران رحمت و برکت خود را فرود فرست تا سیراب و بهره‏مند گردند.

در همین لحظه، ناگهان باد، شروع به وزیدن گرفت و ابری ظاهر گشت و صدای رعد و برق عجیبی در فضا پیچید و مردم حالتی شادمانه به خود گرفتند.

حضرت جمعیت را مخاطب قرار داد و فرمود: آرام باشید، این ابر برای شما نیامده است، مأموریت او جای دیگری است.

و پس از آن، ابر دیگری نمایان شد و این بار نیز مردم شادمان شدند، همچنین امام علیه‏السلام فرمود: آرام باشید، این ابر مأموریتش برای جمعیت و سرزمینی دیگر است.

و به همین منوال تا ده مرتبه ابر آمد و حضرت چنین می‏فرمود.

تا آن که در یازدهمین مرحله، امام علیه‏السلام اظهار نمود: این ابر برای شما آمده است، اکنون شکرگزار خداوند متعال باشید و برخیزید به خانه‏هایتان بازگردید، که تا به منازل خود وارد نشوید، باران نخواهد بارید.

امام جواد علیه‏السلام در ادامه‏ی روایت فرمود: تا زمانی که مردم به خانه‏هایشان نرفتند، ابر از باریدن خودداری کرد؛ اما به محض آن که مردم داخل خانه‏های خود شدند، باران به قدری بارید که تمام رودها و نهرها پر از آب شد و مردم می‏گفتند: این از برکت وجود مقدس فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم است.

بعد از آن، امام رضا علیه‏السلام در جمع مردم حضور یافت و ضمن سخنرانی مهمی فرمود:

ای مردم! احکام و حدود الهی را رعایت کنید؛ و همیشه در تمام حالات، شکرگذار نعمت‏ها و رحمت‏های خداوند باشید، معصیت و گناه مرتکب نشوید، اعتقادات و ایمان خود را نسبت به خداوند و رسول و ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام تقویت نمائید.

و نسبت به حقوقی که بر عهده‏ی یکدیگر دارید بی‏توجه نباشید و آن‏ها را رعایت کنید، نسبت به یکدیگر دلسوز و یاری، مهربان باشید؛ و بدانید که دنیا وسیله‏ای است برای عبور به جهانی دیگر، که أبدی و جاوید می‏باشد.

سپس امام جواد علیه‏السلام افزود: بعد از این جریان، عده‏ای از سخن‏چینان دنیاپرست و چاپلوس نزد مأمون رفتند و گفتند: این شخص – یعنی امام رضا علیه‏السلام – با این سحر و جادویش همه را شیفته‏ی خود گردانیده است و مردم را بر علیه خلیفه و دستگاه حکومت تحریک می‏کند.

لذا مأمون شخصی را فرستاد تا حضرت رضا علیه‏السلام را نزد وی آورد؛ و چون حضرت وارد مجلس مأمون شد، یکی از وزرای حکومت به امام خطاب کرد و گفت: تو با آمدن باران، ادعاهائی کرده‏ای؛ چنانچه در کار خود صادق و مطمئن هستی، دستور بده تا این دو شیری که بر پرده خلیفه نقاشی شده‏اند، زنده شوند.

حضرت رضا علیه‏السلام بانگ برآورد: ای دو شیر درنده! این شخص فاجر را نابود کنید، که أثری از او باقی نماند.

ناگهان آن دو عکس به شکل دو شیر حقیقی درآمدند و آن وزیر سخن‏چین دروغگو را دریده و بدون آن که قطره‏ی خونی از او بریزد، او را بلعیدند.

و آن گاه اظهار داشتند: یا ابن رسول الله! اجازه می‏فرمائی تا مأمون را نیز به دوستش ملحق گردانیم؟

مأمون با شنیدن این سخن بیهوش شد و روی زمین افتاد و چون او را به هوش آوردند، دو مرتبه آن دو شیر گفتند: اجازه بفرما تا او را نیز نابود کنیم؟

حضرت فرمود: خیر، مقدرات الهی باید انجام پذیرد و سپس به آن دو شیر دستور داد تا به جای خود بازگردند و آن‏ها نیز به حالت اولیه خویش بازگشتند.

و مأمون به امام رضا علیه‏السلام گفت: الحمدلله، که مرا از شر این شخص – حمید بن مهران – نجات بخشیدی.(1)


1) عیون أخبار الرضا علیه‏السلام: ج 2، ص 170، الخرایج و الجرایح: ج 2، ص 658، ح 1.