جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تقدیم هدایا به شاعر اهل‏بیت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اباصلت هروی حکایت کند:

روزی دعبل خزاعی – شاعر اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام – در شهر مرو به محضر مبارک امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام شرفیاب شد و اظهار داشت: یا ابن رسول الله! قصیده‏ای در شأن و عظمت شما اهل‏بیت، سروده‏ام و علاقه‏مندم آن را در محضر شما بخوانم؟

امام علیه‏السلام فرمود: بخوان.

پس دعبل خزاعی قصیده‏ی خود را در حضور مبارک حضرت آغاز کرد؛ و چون به این شعر رسید:(1)

می‏بینم که حقوق و شئون اهل‏بیت در بین غیر صاحبانش تقسیم گشته، و دست ایشان از تمامی حقوق، قطع و خالی گشته است.

امام علیه‏السلام شروع به گریستن نمود؛ و پس از لحظه‏ای فرمود: راست گفتی، ای خزاعی! حقیقت را بیان کرده‏ای.

و چون دعبل، این شعر را سرود:

هنگامی که در تنگ‏دستی قرار گیرند و جهت احقاق حق خویش

به غاصبین مراجعه نمایند، آن‏ها از پرداخت هرگونه کمکی امتناع می‏ورزند و ایشان دست خالی خواهند بود.

حضرت دست‏های مبارک خود را به هم می‏فشرد و کف دست پشت و رو می‏نمود و می‏فرمود: آری، به خدا سوگند، تمامی آن‏ها را قبضه و غصب کرده‏اند.

و هنگامی که این شعر را خواند:

همانا من در دنیا از روزگار آن وحشت داشته‏ام؛ ولیکن امیدوارم بعد از مرگ – به جهت علاقه و محبت به شما اهل‏بیت – در أمنیت و آسایش قرار گیرم.

حضرت فرمود: ای دعبل! خداوند متعال تو را از سختی‏ها و شداید قیامت در أمان دارد.

و همین که به این شعر رسید:

و قبر نفس زکیه – یعنی؛ امام موسی کاظم علیه‏السلام – در بغداد است، خداوند متعال او را در عالی‏ترین غرفه‏ها و مقامات اخروی جای داده است.

امام علیه‏السلام اظهار نمود: آیا مایلی دو قصیده هم من بسرایم و بر اشعارت افزوده شود؟

دعبل خزاعی عرضه داشت: بلی، یا ابن رسول الله!

پس حضرت رضا علیه‏السلام چنین سرود:

و قبر دیگری در طوس خواهد بود، که چه ظلم‏ها و مصیبت‏هائی

را متحمل شده و درونش را از زهر جفا به آتش کشیده‏اند که تا روز محشر سوزان است.

و خداوند، حجت خود – یعنی؛ امام زمان عجل الله تعالی فی فرجه الشریف – را می‏فرستد و تمام ناراحتی‏ها و اندوه ما اهل‏بیت را برطرف می‏گرداند.

بعد از آن، دعبل خزاعی سؤال کرد: این قبر از چه کسی است، که در طوس مدفون می‏گردد؟!

حضرت در پاسخ فرمود: قبر خود من می‏باشد، و طولی نخواهد کشید که طوس محل تجمع شیعیان و زوار من گردد.

پس هر کس مرا در غریبی طوس – با معرفت – زیارت نماید، آمرزیده شود و در قیامت با من محشور خواهد شد.

سپس امام علیه‏السلام به دعبل فرمود: لحظه‏ای درنگ کن و از جای حرکتم منما.

و آن گاه خود حضرت وارد اندرون منزل شد؛ و پس از گذشت لحظاتی، خادم وی بیرون آمد و مقدار صد دینار تحویل دعبل خزاعی داد و اظهار داشت: سرور و مولایم فرمود: این پول‏ها را خرجی راه خود قرار بده.

دعبل عرضه داشت: به خدا سوگند، که من برای پول نیامدم؛ و درهم‏ها را برگرداند و گفت: اگر ممکن است لباسی از لباس‏های حضرت به من داده شود،

پس چون خادم آن دراهم را خدمت امام علیه‏السلام برد؛ و حضرت همان مقدار پول را با یک لباس مخصوص از لباس‏های خود را برای دعبل ارسال نمود.

پس از آن که دعبل – ضمن جریانات مهمی که در مسیر راه برایش اتفاق افتاد – به منزل خویش وارد شد، کنیزی داشت که بسیار مورد علاقه‏اش بود، چشمش نابینا گشته و تمام پزشکان از معالجه و درمان آن عاجز و ناامید بودند، لذا مقداری از آن لباس حضرت را بر صورت و چشم‏های کنیز مالید، که به برکت آن بلافاصله کنیز، بینائی خود را بازیافت….(2)

– همچنین محدثین و مورخین به نقل از دعبل خزاعی – که شخصا حکایت کند – آورده‏اند:

روزی در خراسان به مجلس حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام وارد شدم، پس از گذشت لحظه‏ای حضرت فرمود:

ای دعبل! شعری برای ما بخوان.

و من هم اشعاری را که خود، رد منقبت اهل‏بیت رسول الله علیهم‏السلام سروده بودم، خواندم.

چون مقداری از آن اشعار را خواندم، حضرت گریست؛

چندان که حالت بیهوشی به حضرت دست داد و خادمی که کنار حضرت بود، به من اشاره کرد: ساکت باش؛ و من دیگر چیزی نخواندم تا آن که حضرت به هوش آمد.

بار دیگر فرمود: اشعارت را تکرار کن.

و من نیز تکرار کردم، مجددا حضرت در اثر گریه‏ی بسیار، حالت اولیه را پیدا نمود و من ساکت شدم؛ و تا سه مرتبه چنین گذشت، تا آن که در مرحله‏ی چهارم اشعارم را تا آخر خواندم.

و در پایان، حضرت سه مرتبه فرمود: أحسنت، أحسنت، أحسنت. سپس امام رضا علیه‏السلام دستور فرمود کیسه‏ای که در آن سه هزار درهم سکه بود، به من داده شود و همچنین پارچه‏های گرانبهای زیادی را نیز به من عطا نمود.(3)


1) به ترجمه و مضموم اشعار اکتفا شده است.

2) إعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 68 – 66، عیون أخبار الرضا علیه‏السلام: ج 2، ص 263، ح 34، رجال کشی: ص 504، ح 970، بحار: ج 49، ص 239، ح 9.

3) تجرید الأغانی: ج 2، ص 2087.