اهلبیت علیهمالسلام نیازی نداشتند که برای به دست آوردن احکام شرعی، در جستجوی راههایی برآیند که از واقع دین و حقیقت شرع به دور است مانند قیاس و استحسان و جز اینها که اصحاب رأی آنها را معتبر شمرده و در هنگامی که نصی وجود ندارد آنها را کاشف حکم شرعی قرار دادهاند، این بینیازی اهلبیت علیهمالسلام به سبب کفایت ذاتی و نیز به واسطه علوم و اسرار رسالت و صحیفههای ایمانی است که از جد خود پیامبر خدا صلی الله علیه و اله به ارث بردهاند، و هم بر اثر داشتن ملکه معرفت است که خداوند بآنها بخشیده است تا بر مردم از جانب او حجت و دلیل باشند.
اهلبیت علیهمالسلام عمل به قیاس ونظایر آن را به سختی محکوم کردهاند، و چنان که میدانیم اینها را اهل رأی پدید آوردهاند تا در موقعی که نمیتوانستهاند بر دلیل حکم شرعی دست پیدا کنند از این طرق استفاده کرده خود را از این مشکل رهایی دهند، به همین سبب میان ائمه اهلبیت علیهمالسلام و اینها برخوردهای تندی روی داده است، و شاید ما در کتاب آینده خود به نام امام صادق علیهالسلام در این باره به تفصیل سخن گوییم، زیرا این
برخوردها بیشتر در ایام زندگانی آن حضرت اتفاق افتاده و در این دوران بوده است که ارباب مذاهب مختلف، میتوانستهاند به آزادی درباره آرا و عقاید یکدیگر گفتگو کنند.