خلفای همزمان ائمه علیهمالسلام اعم از امویها و عباسیها همواره میکوشیدهاند، این چنین آزادی عمل را از امامان علیهمالسلام بگیرند، و آنها را در محدودهای محصور، و کلیه حرکات و سکنات آنان را دقیقا بازرسی کنند، و همگی اعمال و رفتار آنها را تحت مراقبت و جاسوسی قرار دهند، تا آن جا که اگر کسی مذهب خود را به ائمه علیهمالسلام نسبت میداد، عمل او جنایت بزرگی به شمار میآمد و مورد عقوبت و کیفر قرار میگرفت، و کشته و یا تبعید میشد، و این فشار و تضییق به قدری بالا گرفت که پیروان مخلص ائمه علیهمالسلام مذهب و رابطه خود را پوشیده میداشتند، و از اظهار امر آنان هراسناک بودند، و اگر برای یکی از امامان علیهمالسلام مجالی فراهم میشد که امامت خود را آشکار کند، چون بر جان او بیمناک میشدند، و خطر را متوجه او میدیدند، درخواست میکردند که از دعوت آشکارا خودداری فرماید، چنان که از امام رضا علیهالسلام هنگامی که پس از پدرش امامت خود را علنی اظهار فرمود این درخواست را کردند.
ائمه علیهمالسلام از نهضتهای علویان در برابر حکومت امویان و عباسیان که با دوران زندگی آنان همزمان بود، تجربه فراوان داشتند، و چنان که میدانیم اگر چه برخی از این جنبشها توانست بر بخش وسیعی از سرزمینهای اسلامی استیلا یابد، مانند قیام محمد و ابراهیم فرزندان عبدالله بن الحسن ولی اکثر این نهضتها به شکست و هزیمت انجامید.