آنچه را از خلال روش امام در برابر برادرش زیدالنار باید پی ببریم، چگونگی نظریه آن حضرت درباره اسلوب قیامهای علویان برضد عباسیان است.
چنان که میبینیم امام علیهالسلام با اعمال برادرش زید به طور قاطع مخالفت میکند، لیکن منظور آن حضرت از این مخالفت و نکوهش زید این نیست که چرا او نافرمانی سلطان کرده و برضد او سر به شورش برداشته است بلکه به سبب اعمال غیر مشروعی است که زید مرتکب شده و بدون تمیز میان گنهکار و بیگناه، امنیت را از مردم سلب و اموال عدهای را تاراج و گروهی را در آتش سوزانیده است وگرنه نهضتهای مخلصانهای را که علویان به منظور مبارزه با ستم و ستمگران برپا کردهاند، همواره مورد تأیید ائمه علیهمالسلام بوده است، زیرا این نهضتها تنها وسیلهای بوده است که پرده از چهره حقیقی حکومتهای فاسد برمیداشته، و امت را به خطاها و تجاوزات آنها آگاه میکرده است.
از این رو میبینیم امام علیهالسلام در برخورد با برادرش زید، از قیام او برضد حکومت ابراز دلتنگی و ناخشنودی نمیکند بلکه او را نسبت به ارتکاب برخی اعمال که خلاف رضای الهی بوده، سرزنش و توبیخ میفرماید.
تسامح و گذشت مأمون نسبت به علویان که شورش به پا میکردند، از او غریب به نظر نمیرسد، زیرا وی از طرفی برای جلب افکار عمومی به سوی خود، و کسب وجهه در میان مردم باطنا با علویان همچشمی و رقابت میکرد، و از طرف دیگر میکوشید از آلودن دست خود به خون آنان و تنبیه و مجازات آنها پرهیز کند، و از آنچه با گرایشهای علوی او سازگار نیست دوری ورزد.