اما کسانی که نزد مأمون رفته، او را از چگونگی رفتار و سیاستهای فضل آگاه، و از حقایق تلخ و جریانات مهمی که از او پوشیده داشته باخبر کردهاند، بیم داشتند که مبادا فضل از سعایت آنها نزد مأمون، آگاه شود و از این که اقوال امام رضا علیهالسلام را دربارهاش، تأیید کردهاند اطلاع یابد، و در نتیجه اماننامههای مأمون را درباره تضمین مصونیت آنها از انتقام فضل، از میان ببرد، طبری میگوید:
هنگامی که این قضایا برای مأمون روشن و مسلم شد، فرمان کوچ کردن به بغداد را صادر کرد، و با صدور این فرمان، فضل متوجه برخی از اقدامات اینها شد، لذا به توبیخ و آزار آنان پرداخت، بعضی را تازیانه زد و برخی را به زندان انداخت، و ریش تنی چند از آنها را کند.
امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام درباره اینها با فضل گفتگو کرد، و ضمانت خود را از آنان به او یاد آوری فرمود، و به وی تذکر داد که با آنها خوشرفتاری کند(1)
این نص تاریخی صریحا دلالت دارد، بر این که مأمون تا چد حد از برخورد با فضل دوری میجست، و از این که او را آگاه کند که سخنان دیگران را درباره وی پذیرفته است، سخت خودداری میکرد، بویژه این که مأمون به فضل اجازه داد، فرماندهانی را که خود او آنان را مجبور کرد حقایق اعمال و رفتار فضل را برای وی بیان کنند، و در برابر انتقامجویی فضل به آنها اماننامه داده بود، کیفر و شکنجه دهد، و نیز دلیل است بر این که به دنبال بروز این وقایع طراح نقشه ترور فضل شخص مأمون بوده است، چنان که برخی از کشندگان او در حضور مأمون همین را اعتراف کردند.
1) طبری ج 8 ص 565.