بر فضل پوشیده نبود، که درباره اقدامات پیچیده و مرموز او، و مقاصدی که از لحاظ سیاسی در اعمال و نظریات خود تعقیب، و نقشههایی که برای رسیدن به این اهداف طرح میکند، در پنهان هشدارهایی به مأمون داده میشود، ولی به سبب استحکام موقعیت و قوت تدبیر و متانت نقشههایی که برای حفظ قدرت خود داشت، نگران نبود و خیال نمیکرد که روزی، مأمون، درصدد کشتن او برآید.
فضل در خراسان به سبب نفوذ خود در افکار و احساسات سران و فرماندهان، همهی مراکز قدرت را در زیر سلطه خود گرفته بود، و در عراق با زیرکی و مکر و فریب توانسته بود، طاهر بن حسین را پس از فتح بغداد، از مقام فرماندهی و قدرت برکنار سازد، او به مأمون پیشنهاد کرد که طاهر را از فرماندهی عزل کند، و به رقه مأموریت دهد، و برادرش حسن بن سهل را به جای او بگمارد، و مأمون هم بیدرنگ پذیرفت. موافقت مثبت و سریع مأمون با این پیشنهاد، برای فضل دلیل روشنی بود بر این که او از قدرت بیمانندی برخوردار است، و رأی و اندیشه مأمون برای اداره امور خلافت در اختیار او است، و آنچه در برخی محافل بیخبر زمزمه میشود، که نظر مأمون نسبت به او دگرگون شده، از حقیقت به دور میباشد.