جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

داستانی شگرف

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از داستانهای شگرفی که نقل شده این است: دعبل پس از آن که قصیده تائیه خود را سرود، و به حضرت رضا علیه‏السلام تقدیم داشت، در بازگشت از مرو و عبور ار کنار رودخانه فوهان، راهزنان با کاروانی که او همراه آن بود برخورد کردند و همه اموال آن را ربودند، و بازوان کاروانیان را با طناب بستند، و دعبل هم از جمله همینها بود که کتفهایش را بسته بودند راهزنان قافله را تصاحب و شروع به تقسیم اموال کاروان میان خود کردند، ناگهان یکی از آنان به شعر دعبل آن جا که در چکامه‏اش می‏گوید:

أری فیهئم فی غیرهم متقسما++

و أیدیهم من فیئهم صفرات‏

تمثل جست، دعبل(1) این را شنید، و به او گفت این شعر از کیست؟ گفت از مردی از

خزاعه است، که او را دعبل بن علی می‏گویند، گفت من دعبل و گوینده آن چکامه‏ام که این یکی از ابیات آن است، آن مرد نزد رئیس راهزنان که در آن هنگام بر بالای تپه‏ای نماز می‏خواند، و مذهب شیعی داشت رفت و چگونگی را به او خبر داد، او خود به نزد دعبل آمد و به او گفت آیا تو دعبل هستی؟ گفت آری. سردسته راهزنان به او گفت قصیده را بخوان، دعبل همه آن را خواند، در این هنگام بازوان او و همه کاروانیان را از بند آزاد کردند و تمام اموال آنها را، به پاس حرمت دعبل به آنها بازگردانیدند(2)

هر چند نمی‏دانیم این داستان تا چه اندازه از صحت برخوردار است، ولی به هر حال بیانگر مقصودی است که در این بیت شعر بدان اشاره شده است.


1) ابوعلی دعبل بن علی بن رزین نسب او به عبدالله بن بدیل صحابی مشهور می‏رسد نود و هشت سال عمر کرده و به شرف لقای چهار تن از ائمه معصومین علیهم‏السلام رسیده است، تولد او در سال 148 وفات او در 246 هجری است (مترجم).

2) عیون اخبارالرضا ج 2 ص264.