اوضاع عمومی و سیاسی حکومت مأمون به نحوی بود، که حوادث و آشوبها و ناآرامیها، سرتاسر قلمرو آن او را فراگرفته بود، از یک سو بغداد پایگاه خلافت عباسی، پیمان خود رابا او شکسته، و وی را از ولایتعهدی خلع کرده است، و از سوی دیگر انبوه شیعیان، حکومت او را در خراسان به محاصره خود گرفتهاند و از جانب دیگر علویان در عراق و حجاز و یمن قیام کرده و حکومتهای مستقلی تشکیل دادهاند، مأمون این اوضاع را بررسی و ارزیابی کرد، و دریافت که باید با انجام یک حرکت سیاسی ماهرانه و مورد قبول، که علویان را در نقاط مختلف و شیعیان آنها را در خراسان سرگرم کند، و از قیام و مخالفت بازدارد، و هم تهدیدی علیه عباسیان بغداد، و مشتی بر دهان آنها باشد، این نقاط ضعف و ناآرامیها را برطرف و نفوذ و سلطه خویش رابر تمام جداییخواهان و مخالفان تأمین کند، و این مقصود تنها با گزینش امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام به ولایتعهدی امکانپذیر بود، از این رو به امام علیهالسلام پیغام فرستاد، و درخواست کرد که به مرو عزیمت فرماید، ولی آن حضرت نپذیرفت، و نامههای بسیاری میان آنها رد و بدل شد، تا بالاخره مأمون توانست، با شیوههای خاصی امام علیهالسلام را به آمدن به مرو، راضی کند،پس از آن،چنان که مفید و ابیالفرج نوشتهاند، رجاء بن ابیالضحاک و جلودی را به مدینه فرستاد، تا آن حضرت را در این سفر همراهی کنند. تاریخ درباره کیفیت این سفر، چیزی بیان نمیکند، و اشارههای اندکی که شده برای دانستن چگونگی و خصوصیات آن کافی نیست.