پس از آن که مأمون نتوانست امام علیهالسلام را به قبول خلافت، و کنارهگیری خود از آن، متقاعد کند، از آن حضرت خواست، که ولایتعهدی او را بپذیرد، و خلیفهی جانشین او باشد، ولی امام علیهالسلام بار دیگر امتناع فرمود، و پیشنهاد او را با اصرار تمام رد کرد، مأمون از برخی یاران و نزدیکان خود، کمک خواست، هرچند اینها با این اندیشه، مخالف و معتقد بودند که مأمون در این کار، دست به بذل و بخشش زده است، در ارشاد شیخ مفید است که:
«گروهی از مورخان و تذکرهنویسان دوران خلفا، گفتهاند: مأمون هنگامی که بر آن شد، امام رضا علیهالسلام را به ولایتعهدی خود برگزیند، و در باره این امر میاندیشید، فضل بن سهل را احضار، و او را از تصمیم خود آگاه کرد و به او گفت، او و برادرش حسن بن سهل(1)، گرد هم آیند، و این کار را ارزیابی کنند، پس از آن هر دو برادر، به نزد او آمدند، حسن، این امر را بسیار عظیم و خطیر شمرد، و عواقب این اقدام را، که موجب بیرون رفتن خلافت از خاندان اوست، برای وی بیان کرد، مأمون گفت، من با خدا پیمان بستهام، که اگر بر برادر مخلوع خویش دست یابم، خلافت را به کسی که از همه خاندان
ابیطالب بهتر و برتر باشد، واگذار کنم، و من کسی را در روی زمین، بهتر و برتر از این مرد نمیشناسم.
چون فضل و حسن دریافتند، که مأمون تصمیم خود را، در این باره گرفته است، از مخالفت بازایستادند و مأمون آنها را نزد حضرت رضا علیهالسلام روانه کرد، آنان مطلب را به عرض امام علیهالسلام رسانیدند، آن حضرت از پذیرش آن امتناع فرمود، و آنها پیوسته اصرار و پافشاری کردند، تا این که امام علیهالسلام پذیرفت، پس از آن به سوی مأمون بازگشتند و پذیرش آن حضرت را، به اطلاع او رسانیدند، و مأمون خوشحال شد»(2)
ابوالفرج نیز این خبر را به همین گونه روایت کرده، جز این که ضمن آن گفته است: «مأمون، فضل و حسن را نزد علی بن موسی الرضا فرستاد، و آنان پیغام مأمون را عرضه داشتند، و او امتناع کرد، آنها پیوسته اصرار کردند تا این که یکی از آنان گفت: یا بپذیرو یا این که کار را دربارهات انجام دهیم، و به این گونه آن حضرت را تهدید کردند، سپس آن دیگر گفت: به خدا سوگند به من دستور داده است، اگر مخالفت کنی گردنت را بزنم»(3)
1) ظاهرا حسن بن سهل در این هنگام در عراق بوده، و از سوی مأمون حکومت آن سامان را داشته است، و ذکر او در این روایت، درست به نظر نمیآید، مگر این که چون او از خاصان مأمون بوده، وی را برای مشورت درباره ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام نزد خود خوانده است، چنان که سید امین عاملی، در اعیانالشیعه نیز همین احتمال را داده است، جز این که نامه فضلبه برادرش حسن، درباره ولایتعهدی امام علیهالسلام که آن را ابناثیر و طبری و دیگر مورخان نقل کردهاند، این احتمال را منتفی میکند. شاید این زیادتی به علت ناآگاهی از راوی، و یا از ناحیه دیگر به عمل آمده باشد، و به هر حال این گونه اختلافات آفت روایت است.
2) ارشاد ص 291.
3) مقاتلالطالبیین ص 375.