جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هدف مأمون در ولایتعهدی امام

زمان مطالعه: 2 دقیقه

برخی روایات گویای این است، که علت درخواست مأمون از امام علیه‏السلام که منصب خلافت را بپذیرد، و خود ازآن کناره‏گیری کند، این بوده است که نشان دهد، ائمه علیهم‏السلام خواستاران و دوستداران دنیا هستند، و زهد و بی‏اعتنایی آنها به دنیا، بر اثر ناتوانی و عدم دسترسی آنها بدان بوده است، چنان که گروهی از مورخان و نویسندگان، به این روایات

استناد جسته‏اند، اما هدف مأمون منحصر به این نبوده است(1)، و نیز سبب خودداری امام علیه‏السلام را از پذیرش این درخواست نمی‏توان زهد و بی‏میلی نسبت به این مقام و پرهیز از قبول مسؤولیتهای آن دانست و چنین چیزی ناممکن است، زیرا امام خود را به این منصب احق و اولی می‏شناسد، و خویش را بر اداره‏ی امور آن، تواناتر می‏داند، ولی آن حضرت کاملا مطمئن است، که مطلب چیز دیگری است، و مأمون می‏خواهد روی دوش او، بازی سیاسی ماهرانه را انجام دهد.

مأمون در هنگامی که پیشنهاد می‏کرد، از خلافت به نفع امام علیه‏السلام کناره‏گیری کند، حساب می‏کرد، که نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام علیه‏السلام می‏پذیرد، و یا نمی‏پذیرد، و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان پیروزی است، زیرا اگر بپذیرد، ناگزیر بنابر شرطی که مأمون قرار می‏دهد، ولایتعهدی آن حضرت علیه‏السلام را خواهد داشت، و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام علیه‏السلام نزد تمام گروهها و فرقه‏های مسلمان تضمین می‏کرد. وگرنه مأمون تا این اندازه، ساده‏اندیش و کوته‏فکر نبود، که از قدرت کنار رود و آن را به صورت لقمه‏ای گوارا درآورد، و به علویان تقدیم دارد، و خود را رعیت آنان کند و در برابر حکومت یکی همچون دیگران باشد، بدیهی است برای مأمون آسان بود،در مقام ولایتعهدی، بدون این که کسی آگاه شود، امام علیه‏السلام را از میان بردارد، تا حکومت به صورت قانونی و شرعی به او بازگردد، در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‏نگریستند، و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‏کردند، زیرا مأمون برای از میان بردن مخالفان خود شیوه‏های ویژه‏ای به کار می‏برد، و ما پس از این روش پیچیده و مرموز او را در ترور فضل بن سهل بیان خواهیم کرد، و خواهیم دید هنگامی که کشندگان او را دستگیر کردند، می‏گفتند شخص مأمون آنها را به کشتن فضل مأمور کرده است، ولی او همگی آنان را کشت.

بالاخره مأمون می‏اندیشید، که چنانچه امام علیه‏السلام خلافت را نپذیرد، شیعیان و پیروانش، آن بزرگوار را در معرض سؤال و انتقاد قرار خواهند داد،زیرا آنها خلافت را حق او می‏دانند، و بر وی واجب است که آن را بپذیرد، اما اصحاب و یاران امام علیه‏السلام هشیارتر از این بودند، که این نیرنگ سیاسی، در آنها کارگر افتد، و در دام فریب مأمون

گرفتار شوند، نیز مأمون حساب می‏کرد، که در چنین صورتی، در قبضه داشتن خلافت، و خودداری از تسلیم آن به صاحبان حق، نزد همه گروههای اسلامی و فرقه‏های مذهبی معذور خواهد بود، زیرا او کوشش خود را به کار برده، و در تسلیم آن کوتاهی نکرده، لیکن آنها نپذیرفته‏اند، در نتیجه زبان طعن مخالفان قطع، و از ناحیه شیعیان که حزب مخالف او هستند آسوده خواهد شد.


1) علل‏الشرایع ج 1 ص 266.