آنچه مؤید این است که مأمون در بیعت با امام رضا علیهالسلام به ولایتعهدی، صداقت و اخلاص نداشته این است که نقل شده، فضل نوبختی که ستارهشناس بوده، و بنا به آنچه گفته شد، دعوی تشیع داشته است، برای این که هدف مأمون را در این اقدام بداند، نامهای به این مضمون به او نوشت که:
احکام نجوم دلالت دارد بر این که عقد بیعت با امام رضا علیهالسلام در این وقت میمنتی ندارد، و کاری است که ناتمام خواهد ماند، و سرانجام کسی که با او عقد بیعت بسته
شده، بدبختی و مصیبت است.
اگر ظاهر و باطن مأمون یکی بود، و در این اقدام خود، اخلاص میداشت، بیشک اقدام به این کار را در چنین موقعی رها، و آن را به زمانی موافق موکول میکرد. اما در پاسخ او نوشت: مبادا ذوالریاستین از تصمیم خود، درباره عقد بیعت در این وقت منصرف شود، و او را بیم داد چنانچه او از عزم خود بازگردد، سبب آن را از ناحیه نوبختی خواهد دانست، و نوشت که این نامه را پس از خواندن، بازگرداند، تا کسی بر مضمون آن آگاه نشود.
پس از آن نوبختی اطلاع یافت، که فضل بن سهل نیز به نامناسب بودن وقت برای بیعت، آگاه شده است، زیرا او نیز از دانش ستارهشناسی برخوردار بود، از این رو بیمناک شد، که مبادا انصراف فضل بن سهل، به او نسبت داده شود، و مأمون او را به قتل برساند، لذا بر مرکب خود سوار شد، و نزد فضل بن سهل رفت، و او را از طریق دانش نجوم برخلاف واقع، به مناسب بودن وقت مطمئن کرد، و چون در این دانش آگاهتر و ماهرتر از فضل بود، توانست امر را بر او مشتبه، و وی را قانع گرداند(1)
از آنچه گفته شد نیز دانسته میشود که موضوع ولایتعهدی امام علیهالسلام جز دامی نبوده، که مأمون برای به چنگ آوردن امتیازهای سیاسی چندی، که میتوانست بسیاری از مشکلات حکومت را برطرف کند، گسترده است. و به هیچ روی روش او با امام علیهالسلام صادقانه نبوده بلکه، نقشی بوده است که میبایست گام بگام با دقت و استحکام، ایفا شود، تا نتایج مورد نظر به دست آید.
1) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 148.