هنگامی که بنیهاشم به مأمون اعتراض کردند، که چرا ولایتعهدی را به امام رضا علیهالسلام واگذار کرده است، مأمون در پاسخ آن از هدف نهایی خود در این کار پرده برداشته و گفته است:
«و اما درباره بیعت من، با علی بن موسی، با توجه به شایستگی و استحقاق او برای این امر، و این که خود من او را برگزیدهام، جز این نمیخواستهام که با ادامه دوستی و محبت میان ما و آنان، از شما حمایت، و از ریختن خونهایتان جلوگیری کنم، و این راهی است که در اکرام خاندان ابیطالب، و دلسوزی و مواسات با آنان میسپرم، و این جبرانی است اندک بر آن همه مصائبی که به آنها رسیده است، هر چند شما گمان میکنید، که من میخواهم به آنان سود برسانم و این امر را در نهایت به آنان بازگردانم، اما من پیوسته در اندیشه سامان دادن به امور شما، و آینده فرزندان و بازماندگان شمایم، در حالی که شما در سرگرمی و گولی و نادانی به سر میبرید، و نمیدانید درباره شماچه خواستهاند(1)».
بنابراین، او نمیخواسته است، چنان که عباسیان میپنداشتند، خلافت را از آنان، به خاندان ابیطالب منتقل کند، بلکه منظورش این بوده، که از برخی تندرویها و طغیانها، که مشکلات بسیاری را برای حکومت، به وجود میآورده، جلوگیری کند، و یا بهتر بگوییم، با این سیاست خواسته است خلافت عباسیان را، از آسیب نگه دارد.
1) بحار ج 49 ص 208 از کتاب ندیمالفرید ابنمسکویه.