هارون یک نوع نفرت و انزجار نسبت به فرزندش امین، در وجود خود احساس میکرد، از این رو هنگامی که امین به بهانه کسب خبر از حال پدر، فرستادهای را به خراسان، روانه کرده بود، هارون او را دستگیر و زندانی ساخت، این فرستاده در نهان، نامههایی از امین برای فرماندهان و سران مردم در خراسان، به همراه داشت، که میبایست به محض این که هارون بمیرد، نامهها را به آنها تسلیم کند، و این نامهها متضمن اوامر و دستورهایی از امین که هارون بمیرد، نامهها را به آنها تسلیم کند، و این نامهها متضمن اوامر و دستورهایی از امین به عهده این فرماندهان و سران بود، که میبایست در آن هنگام به انجام برسانند، و غرض او از این اقدام، عزل برادرش مأمون از مقام کنونی بود، در حالی که این سمت را پدرش هارون، به او داده بود.
هارون کوشید فرستاده امین را وادار به اعتراف کند، که او حامل نامههایی از امین، به سوی فرماندهان و سران است، ولی کوشش او سودی نبخشید، و فرستاده اقرار نکرد، بالاخره او را تهدید کرد، که اگر اعتراف نکند کشته خواهد شد، و نزدیک بود که این امر به مرحله اجرا درآید، که هارون مرد و او از زندان رها شد و توانست نامهها را به صاحبان آنها برساند، و پس از آن سپاهیان پیمان هارون را با فرماندهان، نقض کردند… و حوادث دیگری که به دنبال آن روی داد.(1)
ما بزودی روشن خواهیم کرد که چگونه هارون، در ترکیب و تقسیم ولایتعهدی میان فرزندان خود، دچار حیرانی و سرگردانی شده است.
او پس از آن که از دو فرزندش امین و مأمون، برای وفاداری به تقسیم قدرت و حدود
حکومت که برای هر یک از آنها معین کرده بود، عهد و میثاق محکم و مؤکد گرفت، بدین هم بسنده نکرد، بلکه در موسم حج به مکه رفت، و از آنها خواست که هر کدام کتبا تعهد بسپارد، که بر پیمان و میثاق خود وفا کند و از آن نگذرد، و سپس از تمام کسانی که در آن موسم حج حضور داشتند خواست که نوشتهها را گواهی کنند، و پس از آن تعهدنامههای آنان را، در خانه کعبه آویزان کرد، تا کسانی که در این روز حضور نداشتهاند، و پس از آن خواهند آمد، بر این نامهها گواه باشند.
1) ابناثیر ج 5 ص 134. و 135.