هنگامی که زندگی این دو برادر را، مورد بررسی قرار میدهیم، و ویژگیها و صفات آنان را، از نظر میگذرانیم در مییابیم، که میان این دو تفاوت بسیاری، وجود داشته است.
مأمون انسانی بود، پرکار، نیرومند، باتدبیر از کارهای غیرجدی و شوخی پرهیز داشت، و اعمال خود را سنجیده انجام میداد، و در مقاصد خود، خواه سیاسی یا علمی، آیندهنگر و ژرفبین بود، دانش و دانشمندان را دوست میداشت تا آن جا که او را عالم بنیعباس گفتهاند.
اما امین در تمام رفتار خود، باژگونه مأمون بود، او بازی و سرگرمی را از هر چیز بیشتر دوست میداشت و این بر اثر تربیت بیقید و بند ایام کودکی او بود، رویداد جالبی که اکنون ذکر میشود، دلیل این معنا، و گویای نوع رفتاری است، که امین در لحظات آخر
زندگی خود داشته است، ابناثیر در تاریخ خود میگوید:
«ابراهیم بن مهدی حکایت کرده است، هنگامی که طاهر بن حسین سردار سپاه مأمون، امین را در محاصره گرفته بود، او همراه امین بود، یک شب امین برای این که از فشار سختی که در آن قرار گرفته بود بیاساید، به کاخی که در ناحیه خلد داشت، بازگشت کرد، پس از آن در پی من فرستاد، و چون نزد او حاضر شدم گفت: آیا پاکیزگی و صفای هوای امشب را، احساس میکنی، و زیبایی ماه را در آسمان، و پرتو آن را در آب و ساحل دجله میبینی؟ آیا میل به نوشیدن شراب داری؟ گفتم آنچه شما مایلی، سپس شروع به نوشیدن شراب کرد، و یک رطل تمام آشامید، و همین مقدار نیز به خورد من داد، سپس برای او شروع به خواندن آوازها و ترانههایی کردم، که میدانستم آنها را دوست میدارد»(1)
واقعا در تصور نمیگنجد، مردی که زمامدار و حاکم است، در هنگامی که دچار نبردی هولناک شده، و در سراشیب سقوط قرار گرفته است به این نوع کارهای زشت و بیخردانهای که مانع تفکر درباره امری است که زندگی او را تهدید میکند، بپردازد.
شاید برخی کارهای بلهوسانه، که از امین در دوران خلافتش، و حتی در لحظات آخر زندگیش، نقل میکنند، بروشنی نمایانگر این باشد، که او مردی لایق حکومت و زمامداری، به معنای وسیع کلمه، نبوده و شایستگی رهبری و فرمانروایی را نداشته است.
1) ابناثیر ج 5 ص 162.