جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هارون درصدد کشتن امام رضا برمی‏آید

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

کوششهای فراوانی که از هر طرف، در تحریک هارون برای کشتن امام رضا علیه‏السلام می‏شد، بالاخره حس انتقامجویی او را برانگیخت، و خوی درندگی و انسانکشی او را به جنبش آورد، چنان که از ابی‏صلت هروی است که گفته است: یک روز امام علیه‏السلام در منزل خود نشسته بود، ناگهان فرستاده هارون درآمد، و عرض کرد، امیرالمؤمنین را اجابت فرمای، امام علیه‏السلام از جا برخاست و فرمود ای اباصلت، او در این هنگام مرا برای امر مهم و ناگواری طلبیده است، ولی به خدا سوگند، به سبب دعایی که از جدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نزد خود دارم، او نمی‏تواند کمترین گزندی به من برساند.

اباصلت گفته است، من با او روان شدم، تا این بر هارون وارد شد، به محض این که نظر امام علیه‏السلام بر هارون افتاد، آهسته آن دعا را خواند، پس از آن در پیش روی هارون قرار گرفت، هارون به او نگریست، و گفت ای ابوالحسن: من دستور پرداخت یک صد هزار درهم در وجه شما داده‏ام، نیازهای خانواده خود را برای من بنویس، و هنگامی که امام علیه‏السلام او را ترک کرد، هارون از پشت سر به او می‏نگریست و می‏گفت، من چیزی را خواستم، و خدا چیز دیگر را، و آنچه را خدا می‏خواهد نیکوتر است.

امام علیه‏السلام به وسیله کلماتی که از جدش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او رسیده بود، برای دفع شر این طاغی به خدا التجا جست و از او یاری خواست، و خداوند نیز شر این ستمگر را، از او دور گردانید، و هارون هم هنگامی که می‏دید قضای الاهی اراده او را دگرگون کرده است، با گفتن آنچه خدا می‏خواهد خوبتر است، درون ملتهب خود را آرامش داد.