امام رضا علیهالسلام در یکی از نامههای خود به بزنطی این دعوت، و اغراض این گروه را چنین بیان میفرماید: اما ابنالسراج، آنچه او را به مخالفت، و خروج از فرمانبرداری، برانگیخته این است که او به اموال زیادی که متعلق به ابیالحسن (موسی بن جعفر علیهالسلام) بوده تجاوز، و در زمان حیات او آنها را تصرف کرده است، و اکنون هم از تسلیم آنها به من خودداری و وجود آن اموال را انکار میکند، در حالی که مردم همگی بیهیچ انکار بر رد اموالی که نزد آنهاست به من، اتفاق دارند، پس از حادثه شهادت ابیالحسن (موسی بن جعفر علیهالسلام) این مرد، جدایی علی بن حمزه و یارانش را از من مغتنم شمرد و شروع به تعلل و بهانهجویی کرد، و به جان خودم سوگند که نافرمانی او هیچ
سببی جز این ندارد، که مال را تصرف و از میان برده است.
اما ابن ابیحمزه، او نادانسته به تأویل چیزی پرداخت که از دانش آن بیبهره بود، و نادانیهای خود را هم به مردم عرضه و در آن پافشاری کرد، اکنون ناخوش میدارد که خویشتن را دروغگوی شمارد، و گفتارهای نادرست و تاویلات جاهلانه خود را باطل اعلام کند، او نمیداند اگر پدران مرا در این امر تصدیق نکند، ممکن است او هم مانند سفیانی و امثال او، شناخته شود، وی به یارانش گفته است، که چیزی از اقوال پدران مرا رد نکرده است، اما چون دانش او از فهم حقایق و درک مطالب قاصر است، در فتنه و یا شبهه افتاده، و از آنچه گریزان بوده، به آن دچار شده است.(1)
این که امام علیهالسلام اشاره نفرموده است، که تصرف اموالی که نزد بطائنی و یاران او بوده، انگیزه اصلی آنها در ایجاد این انحراف بوده است، مانع این نیست که ما همین را سبب اصلی پیدایش این پدیده انحرافی بدانیم، زیرا در این نامه امام علیهالسلام تنها در مقام دفع دلایل، و در بهانههای این منحرفان است.
اما ابنسراج چون بهانهای نیاورده و دلیلی اقامه نکرده، امام علیهالسلام با ذکر این که در زمان حیات پدرش اقدام به تصرف و برداشت اموال کرده، تنها او را مورد اعتراض و سرزنش قرار داده است.
1) قربالاسناد ص 206.