جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انگیزه‏های مادی واقفیان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

چنان که تاریخ می‏گوید، کسانی که این فتنه را برانگیخته، و این اختلاف را به وجود آورده‏اند، از کارگزاران امام موسی بن جعفر علیه‏السلام و خزانه‏داران اموالی بودند، که از شیعیان جمع‏آوری می‏شد، و هنگامی که امام علیه‏السلام به شهادت رسید نزد ابی‏حمزه بطائنی سی هزار دینار، و نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار، و نزد عثمان بن عیسی رواسی سی هزار دینار و شش کنیزک بود.

تمایلات نفسانی و انگیزه‏های شیطانی آنها را از تسلیم این اموال به فرزند امام علیه‏السلام و جانشین پس از او بازداشت و آنانرا برانگیخت که مرگ امام موسی بن جعفر علیه‏السلام را انکار کنند، و او را زنده و در نزد پروردگارش مرزوق بدانند، و اموال را نگه دارند، تا بازگردد و به او تسلیم کنند.

از احمد بن حماد روایت است که گفت: یکی از کارگزاران امام علیه‏السلام عثمان بن عیسی است، که در مصر بود، و اموال بسیاری از جمله شش کنیز در نزد او بود.

ابوالحسن الرضا علیه‏السلام درباره کنیزکان و اموال به او پیغام فرستاد. در پاسخ نوشت، پدرت نمرده است.

امام علیه‏السلام به او پاسخ داد، که او مرده، و میراث او را قسمت کرده‏ایم و در صحت خبر مرگ او تردید نیست و بر عثمان اقامه حجت فرمود، عثمان بن عیسی در جواب نوشت: اگر پدر تو نمرده، تو را در این اموال حقی نیست، و اگر چنان که می‏گویی مرده است او به من دستوری نداده که چیزی از این اموال را به تو بدهم. و من کنیزکان را آزاد کرده به شوی داده‏ام.

در روایت کتاب غیبت شیخ طوسی چنین است: پدر تو نمرده، و او زنده و پاینده است، و هر کس بگوید مرده است او یاوه گفته است(1)

علی بن ابی‏حمزه بطائنی، و زیاد قندی، به دنبال پیگیری امام علیه‏السلام برای استرداد اموال و مطالبه از آنها کوشیدند که در برابر امام علیه‏السلام بایستند، و وجود هر گونه اموالی را نزد خود انکار کنند، لیکن یونس بن عبدالرحمن، یعنی همان کسی که این دو نفر سعی کردند، با

دادن مال او را فریب دهند، و در جرگه واقفیها درآورند، پرده از کار اینها برمی‏دارد، و آنها را دزدان و غصب‏کنندگان اموال امامت، معرفی می‏کند. یونس می‏گوید:

هنگامی که ابوابراهیم علیه‏السلام وفات یافت، در نزد هر یک از کارگزاران آن حضرت، اموال زیادی بود، و همین امر سبب شد، که به طمع تصرف این اموال، مرگ آن حضرت را انکار کنند، و مدعی وقف و ختم امامت شوند، چنان که در نزد زیاد قندی هفتاد هزار دینار، و نزد علی بن ابی‏حمزه بطائنی سی‏هزار دینار بود، و من هنگامی که این وضع را مشاهده کردم و حق را شناختم، و آنچه را درباره ولایت و امامت ابی‏الحسن الرضا علیه‏السلام می‏دانم دانستم، و به دعوت مردم برای روآوردن به سوی او پرداختم، این دو تن در پی من فرستادند و گفتند: انگیزه تو در این کار چیست؟ اگر خواهان دارایی هستی ما تو را بی‏نیاز می‏کنیم، و ده هزار دینار تعهد کردند، و گفتند از این رویه بازگرد، اما من خودداری کردم، و به آنها گفتم از ائمه صادقین علیهم‏السلام به ما روایت رسیده که فرموده‏اند: هنگامی که بدعتها آشکار شود، بر عالم است که عملش را اظهار کند، و اگر آشکار نکند، از نور ایمان تهی شود… و من در هیچ حالی، جهاد در راه دین خدا را رها نمی‏کنم، اینها به من دشنام دادند، و کینه مرا به دل گرفتند(2)


1) عیون اخبارالرضا؛ ج 1 ص 113؛ غیبت شیخ طوسی ص 47.

2) عیون اخبارالرضا ج 1 ص 112.