جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دانش امام

زمان مطالعه: 4 دقیقه

امام علیه‏السلام دانش خود را از جدش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ارث برده و سرچشمه جوشانی از علم و فضیلت بود که تشنگان دانش و معرفت از فیض او بهره می‏بردند و تشنگی خود را برای فهم مشکلات و حل معضلات، بدو فرومی‏نشاندند.

تاریخ، بسیاری از مناظرات علمی، و مباحثات فکری آن حضرت علیه‏السلام را، که موجب پیروزی بر دشمنان اسلام شده، برای ما بیان کرده است، و نیز افاضات آن حضرت را در انواع دانشها، که مورد استفاده بزرگان علم و رجال فکر قرار گرفته، شرح داده است.

از امام موسی بن جعفر علیه‏السلام روایت شده است، که به فرزندان خود می‏فرمود:

این برادرتان، علی بن موسی، عالم آل‏محمد صلی الله علیه و آله است، مسائل دین خود را از او بپرسید، که آنچه به شما می‏گوید نگهدارید، زیرا من بارها از پدرم، جعفر بن محمد، شنیدم که می‏فرمود: عالم آل‏محمد در صلب تو است، و ای کاش من او را دیدار می‏کردم، و او با امیرالمؤمنین علی همنام است.

و از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده که گفته است: من ندیدم از امام رضا علیه‏السلام پرسشی شود، که او آن را نداند، و داناتری از او، به آنچه تا زمانش، بر روزگار گذشته است، ندیده‏ام، مأمون با پرسش از هر چیزی، آن حضرت را می‏آزمود، و امام علیه‏السلام او را پاسخ می‏فرمود، در حالی که تمامی پاسخهای آن حضرت، مأخوذ از قرآن و مستند به آن بود.

از رجاء بن ابی‏الضحاک، که مأمون او را برای حرکت دادن امام رضا علیه‏السلام به مدینه فرستاده بود، نقل شده که گفته است: به خدا سوگند، من مردی را، برای خدا پرهیزگارتر از او ندیدم، همچنین کسی را ندیدم، که بیش از او، در تمام اوقاتش، به یاد خدا باشد، و بیشتر از او، از خدا بترسد، رجاء ادامه می‏دهد که:

آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‏شدند، مگر این که مردم از هر سو، به او رو می‏آوردند، و مسائل دین را از آن امام علیه‏السلام پرسش و استفتا می‏کردند، و آن حضرت نیز به آنان پاسخ می‏دادند، و احادیث بسیاری، برای آنها از پدرانش از حضرت علی علیه‏السلام، از پیمبر خدا صلی الله علیه و آله بیان می‏فرمود، هنگامی که از این سفر بازگشتم، و نزد مأمون رفتم، از چگونگی حال آن حضرت در طول راه پرسید، او را به آنچه در شب و روز، و اوقات سکون و حرکت از آن امام دیده بودم، خبر دادم، مأمون گفت آری ای پسر ابی‏الضحاک، این بهترین، و داناترین، و عابدترین مردم روی زمین است(1)

حاکم در تاریخ نیشابور می‏نویسد: امام رضا علیه‏السلام در مسجد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می‏نشست و فتوا می‏داد، در حالی که او بیست و چند ساله بود.

در سنن ابی‏ماجه و همچنین در تهذیب‏الکمال است که: او سرور بنی‏هاشم بود، و مأمون او را بسیار بزرگ می‏داشت و احترام می‏کرد. جانشینی خود را به او سپرد، و پیمان ولایت‏عهدی با او بست.

مأمون در پاسخی که به بنی‏هاشم داده است می‏گوید: درباره این که گفتید، مأمون در بیعت خود، با ابی‏الحسن الرضا تشیع اختیار کرده است، به راستی مأمون به بیعت با او اقدام نکرد مگر این که در امر او آگاه و بینا بود، و می‏داند که در روی زمین کسی نیست، که فضیلتش از او آشکارتر، و عفتش از او نمایانتر، و رعش از او زیادتر، و زهد و بی‏

میلی او به دنیا از او بیشتر باشد، و نیز از او وارسته‏تر، و در میان خاص و عام، پسندیده‏تر، و در اجرای اوامر و نواهی‏الاهی از او سخت‏تر باشد.(2)

از ابی‏صلت هروی نقل شده که گفته است: من از علی بن موسی الرضا علیه‏السلام دانشمندتر و عالمتر ندیده‏ام، و هیچ عالمی او را دیدار نکرد، مگر این که همین را مانند من شهادت داد، مأمون گروهی از دانشمندان ادیان مختلف، و فقها و متکلمان اسلام را در جلسات متعدد گردآورد، از دانشمندان ادیان مختلف، و فقها و متکلمان اسلام را در جلسات متعدد گرد آورد، همگی مغلوب علوم سرشار آن حضرت شدند، و به فضل و برتری او اقرار و به ناتوانی خود اعتراف کردند.(3)

و هم از او روایت شده که گفته است: شنیدم علی بن موسی الرضا علیه‏السلام می‏فرمود: من در روضه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می‏نشستم، و دانشمندان در مدینه زیاد بودند، چون یکی از آنها در مسأله‏ای ناتوان می‏شد، همگی متوجه من می‏شدند و مسائل را نزد من می‏فرستادند، و من پاسخ آنها را می‏دادم(4)

از مأمون در داستان ولایتعهدی امام علیه‏السلام نقل شده که گفته است: من کسی را در روی زمین دانشمندتر از این مرد نمی‏دانم(5)

در مناقب ابن شهرآشوب است که: مردم در مورد ابی‏الحسن الرضا علیه‏السلام هیچ اختلاف پیدا نکردند، و همه از او خشنود بودند، محمد بن عیسی یقطینی می‏گوید: من از مسائلی که از آن حضرت سؤال شده است و پاسخ فرموده‏اند، هیجده هزار مسأله جمع‏آوری کرده‏ام، بسیاری از مصنفان و نویسندگان، که از آن جمله‏اند ابوبکر خطیب در تاریخ خود، و ثعلبی در تفسیرش، و سمعانی در رساله خویش و ابن‏معتز در کتابش، و جز آنها از آن حضرت نقل حدیث کرده‏اند.(6)

علی بن جهم گفته است که: پس از محاوره علمی مأمون با آن حضرت، مأمون برای ادای نماز از جای برخاست، و دست محمد بن جعفر را که در آن مجلس حضور داشت گرفت، و من هم در پی آنها روان شدم.

مأمون به محمد بن جعفر گفت: پسر برادرت را چگونه دیدی؟

محمد گفت: دانشمند است، در حالی که من ندیده‏ام، او نزد اهل علم، رفت و آمد کند.

مأمون گفت: این پسر برادر تو، از آن دسته از اهل‏بیت است، که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنها فرموده است، «ألا ان أبرار عترتی. و اطائب ارومتی، احلم الناس صغارا، أعلمهم کبارا لا تعلموهم فانهم أعلم منکم و لا یخرجونکم من باب هدی و لا یدخلونکم من باب ضلال»(7) یعنی: «آگاه باشید، نیکان فرزندان من، و پاکیزگان نسل من، در خردی از همه شکیباتر و خردمندتر، و در بزرگی از همه داناترند، به آنها علم نیاموزید، زیرا آنها از شما داناترند، آنان شما را از راه هدایت، بیرون نمی‏برند، و در طریق گمراهی وارد نمی‏کنند».

ابن‏اثیر می‏نویسد: او (مأمون) در فرزندان عباس و علی علیه‏السلام نظر کرد، هیچ کدام را برتر و پرهیزگارتر و دانشمندتر از او (امام رضا علیه‏السلام) نیافت(8)

ما برای اثبات برتری علمی امام رضا علیه‏السلام بر دیگر مردمان، نیازی به گواهی هیچ کس نداریم، بلکه کافی است به کتابهای حدیث، نظر اندازیم، که پر است از تعالیم و بیانات آن حضرت در علوم و فنون مختلف به نحوی که هر انسانی در هر مرتبه از علم و معرفت باشد، گزیری ندارد، جز این که در برابر مقام شامخ علمی آن حضرت، احساس حقارت و قصور کند.


1) عیون اخبار الرضا ج 2 ص 183 – 180.

2) بحار ج 49 ص 211 از کتاب ندیم‏الظریف تألیف ابن‏مسکویه.

3) بحار ج 49 ص 100 از حاکم ابوعبدالله حافظ نیشابوری.

4) همان.

5) ارشاد مفید ص 291.

6) مناقب آل ابی‏طالب ج 4 ص 300.

7) عیون اخبارالرضا ج 1 ص 203.

8) ابن‏اثیر ج 5 ص 183.