امام علیهالسلام دانش خود را از جدش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ارث برده و سرچشمه جوشانی از علم و فضیلت بود که تشنگان دانش و معرفت از فیض او بهره میبردند و تشنگی خود را برای فهم مشکلات و حل معضلات، بدو فرومینشاندند.
تاریخ، بسیاری از مناظرات علمی، و مباحثات فکری آن حضرت علیهالسلام را، که موجب پیروزی بر دشمنان اسلام شده، برای ما بیان کرده است، و نیز افاضات آن حضرت را در انواع دانشها، که مورد استفاده بزرگان علم و رجال فکر قرار گرفته، شرح داده است.
از امام موسی بن جعفر علیهالسلام روایت شده است، که به فرزندان خود میفرمود:
این برادرتان، علی بن موسی، عالم آلمحمد صلی الله علیه و آله است، مسائل دین خود را از او بپرسید، که آنچه به شما میگوید نگهدارید، زیرا من بارها از پدرم، جعفر بن محمد، شنیدم که میفرمود: عالم آلمحمد در صلب تو است، و ای کاش من او را دیدار میکردم، و او با امیرالمؤمنین علی همنام است.
و از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده که گفته است: من ندیدم از امام رضا علیهالسلام پرسشی شود، که او آن را نداند، و داناتری از او، به آنچه تا زمانش، بر روزگار گذشته است، ندیدهام، مأمون با پرسش از هر چیزی، آن حضرت را میآزمود، و امام علیهالسلام او را پاسخ میفرمود، در حالی که تمامی پاسخهای آن حضرت، مأخوذ از قرآن و مستند به آن بود.
از رجاء بن ابیالضحاک، که مأمون او را برای حرکت دادن امام رضا علیهالسلام به مدینه فرستاده بود، نقل شده که گفته است: به خدا سوگند، من مردی را، برای خدا پرهیزگارتر از او ندیدم، همچنین کسی را ندیدم، که بیش از او، در تمام اوقاتش، به یاد خدا باشد، و بیشتر از او، از خدا بترسد، رجاء ادامه میدهد که:
آن حضرت در هیچ شهری وارد نمیشدند، مگر این که مردم از هر سو، به او رو میآوردند، و مسائل دین را از آن امام علیهالسلام پرسش و استفتا میکردند، و آن حضرت نیز به آنان پاسخ میدادند، و احادیث بسیاری، برای آنها از پدرانش از حضرت علی علیهالسلام، از پیمبر خدا صلی الله علیه و آله بیان میفرمود، هنگامی که از این سفر بازگشتم، و نزد مأمون رفتم، از چگونگی حال آن حضرت در طول راه پرسید، او را به آنچه در شب و روز، و اوقات سکون و حرکت از آن امام دیده بودم، خبر دادم، مأمون گفت آری ای پسر ابیالضحاک، این بهترین، و داناترین، و عابدترین مردم روی زمین است(1)
حاکم در تاریخ نیشابور مینویسد: امام رضا علیهالسلام در مسجد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مینشست و فتوا میداد، در حالی که او بیست و چند ساله بود.
در سنن ابیماجه و همچنین در تهذیبالکمال است که: او سرور بنیهاشم بود، و مأمون او را بسیار بزرگ میداشت و احترام میکرد. جانشینی خود را به او سپرد، و پیمان ولایتعهدی با او بست.
مأمون در پاسخی که به بنیهاشم داده است میگوید: درباره این که گفتید، مأمون در بیعت خود، با ابیالحسن الرضا تشیع اختیار کرده است، به راستی مأمون به بیعت با او اقدام نکرد مگر این که در امر او آگاه و بینا بود، و میداند که در روی زمین کسی نیست، که فضیلتش از او آشکارتر، و عفتش از او نمایانتر، و رعش از او زیادتر، و زهد و بی
میلی او به دنیا از او بیشتر باشد، و نیز از او وارستهتر، و در میان خاص و عام، پسندیدهتر، و در اجرای اوامر و نواهیالاهی از او سختتر باشد.(2)
از ابیصلت هروی نقل شده که گفته است: من از علی بن موسی الرضا علیهالسلام دانشمندتر و عالمتر ندیدهام، و هیچ عالمی او را دیدار نکرد، مگر این که همین را مانند من شهادت داد، مأمون گروهی از دانشمندان ادیان مختلف، و فقها و متکلمان اسلام را در جلسات متعدد گردآورد، از دانشمندان ادیان مختلف، و فقها و متکلمان اسلام را در جلسات متعدد گرد آورد، همگی مغلوب علوم سرشار آن حضرت شدند، و به فضل و برتری او اقرار و به ناتوانی خود اعتراف کردند.(3)
و هم از او روایت شده که گفته است: شنیدم علی بن موسی الرضا علیهالسلام میفرمود: من در روضه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مینشستم، و دانشمندان در مدینه زیاد بودند، چون یکی از آنها در مسألهای ناتوان میشد، همگی متوجه من میشدند و مسائل را نزد من میفرستادند، و من پاسخ آنها را میدادم(4)
از مأمون در داستان ولایتعهدی امام علیهالسلام نقل شده که گفته است: من کسی را در روی زمین دانشمندتر از این مرد نمیدانم(5)
در مناقب ابن شهرآشوب است که: مردم در مورد ابیالحسن الرضا علیهالسلام هیچ اختلاف پیدا نکردند، و همه از او خشنود بودند، محمد بن عیسی یقطینی میگوید: من از مسائلی که از آن حضرت سؤال شده است و پاسخ فرمودهاند، هیجده هزار مسأله جمعآوری کردهام، بسیاری از مصنفان و نویسندگان، که از آن جملهاند ابوبکر خطیب در تاریخ خود، و ثعلبی در تفسیرش، و سمعانی در رساله خویش و ابنمعتز در کتابش، و جز آنها از آن حضرت نقل حدیث کردهاند.(6)
علی بن جهم گفته است که: پس از محاوره علمی مأمون با آن حضرت، مأمون برای ادای نماز از جای برخاست، و دست محمد بن جعفر را که در آن مجلس حضور داشت گرفت، و من هم در پی آنها روان شدم.
مأمون به محمد بن جعفر گفت: پسر برادرت را چگونه دیدی؟
محمد گفت: دانشمند است، در حالی که من ندیدهام، او نزد اهل علم، رفت و آمد کند.
مأمون گفت: این پسر برادر تو، از آن دسته از اهلبیت است، که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنها فرموده است، «ألا ان أبرار عترتی. و اطائب ارومتی، احلم الناس صغارا، أعلمهم کبارا لا تعلموهم فانهم أعلم منکم و لا یخرجونکم من باب هدی و لا یدخلونکم من باب ضلال»(7) یعنی: «آگاه باشید، نیکان فرزندان من، و پاکیزگان نسل من، در خردی از همه شکیباتر و خردمندتر، و در بزرگی از همه داناترند، به آنها علم نیاموزید، زیرا آنها از شما داناترند، آنان شما را از راه هدایت، بیرون نمیبرند، و در طریق گمراهی وارد نمیکنند».
ابناثیر مینویسد: او (مأمون) در فرزندان عباس و علی علیهالسلام نظر کرد، هیچ کدام را برتر و پرهیزگارتر و دانشمندتر از او (امام رضا علیهالسلام) نیافت(8)
ما برای اثبات برتری علمی امام رضا علیهالسلام بر دیگر مردمان، نیازی به گواهی هیچ کس نداریم، بلکه کافی است به کتابهای حدیث، نظر اندازیم، که پر است از تعالیم و بیانات آن حضرت در علوم و فنون مختلف به نحوی که هر انسانی در هر مرتبه از علم و معرفت باشد، گزیری ندارد، جز این که در برابر مقام شامخ علمی آن حضرت، احساس حقارت و قصور کند.
1) عیون اخبار الرضا ج 2 ص 183 – 180.
2) بحار ج 49 ص 211 از کتاب ندیمالظریف تألیف ابنمسکویه.
3) بحار ج 49 ص 100 از حاکم ابوعبدالله حافظ نیشابوری.
4) همان.
5) ارشاد مفید ص 291.
6) مناقب آل ابیطالب ج 4 ص 300.
7) عیون اخبارالرضا ج 1 ص 203.
8) ابناثیر ج 5 ص 183.