شاید موضعگیری حکومتهای وقت، در برابر امام رضا و دیگر امامان اهلبیت علیهمالسلام خود تصویر روشنی از صفات ممتازی که شخصیت این امامان را، در اوج قله انسانیت قرار داده، به دست دهد، بنابراین ناگزیر باید انگیزه کوشش و تلاش حکومتهای زمان را در محدود کردن و زیرنظر گرفتن ائمه علیهمالسلام، بدون این که معترض دیگر بزرگان علوی شوند توضیح دهیم، و این که چرا پیوسته تحرکات آنان را پیگیری، و اقدامات ایشان را، در همه امور عمومی و شخصی مراقبت میکردند روشن سازیم، آنچه در این باره میتوان گفت این است:
1 – اعتقاد بخش بزرگی از مسلمانان به امامت و حقانیت و اولویت ائمه علیهمالسلام برای خلافت، و این که خلفای دیگر، این منصب را غصب کرده، و از حدی که خدا برای آنها قرار داده است، پا فراتر نهادهاند، از این رو حکومت، آنان را رقیب خود میشمرد، و عامل خطری که رژیم را تهدید میکرد، و نظام را منهدم میساخت به حساب میآورد.
2- جمع شدن پیشوایان فکری، و سرآمدان علم و معرفت به دور ائمه علیهمالسلام، و اعتراف به حقارت خود در برابر برتری آنان در انواع علوم و فنون، با این که این بزرگان در انواع دانشها ممتاز، و از نوابغ روزگار به شمار میآمدند. این جریان سینه خلفا را از دشمنی ائمه علیهمالسلام پر میکرد، و کینه آنها را هر چه بیشتر و فزونتر میساخت، بویژه این که مردم با مشاهده این وضع، به اهلبیت علیهمالسلام شیفتگی پیدا میکردند، بویژه این که مردم با مشاهده این وضع، به اهل بیت علیهمالسلام شیفتگی پیدا میکردند، و به آنها تقرب میجستند، و قلبا از مرکز خلافت دور میشدند.
3 – این که آنها از نظر سیاست مملکتی و افکار عمومی، بهترین جانشینانی بودند، که میتوانستند مسؤولیتهای حکومت را بپذیرند و به وظایف آن عمل کنند، و به شایستگی از عهده آن برآیند، و همین امر، باعث برانگیخته شدن ترس در دل خلفا بود، و رؤیایی را که برای آینده داشتند، آشفته و پریشان میساخت.
4- سخنچینیهای غرضآلود، توسط حسودان و کینهتوزان، به قصد پایان دادن به زندگی ائمه علیهمالسلام یکی دیگر از انگیزههای این موضعگیری است، چنان که برخی از خویشاوندان ائمه علیهمالسلام، که حسادت، چشم بصیرت آنها را کور کرده بود، نزد خلفا میرفتند، و تهمتها و نسبتهای دروغی را، که میدانستند قابل قبول و خوشایند خلفا و
موجب تشفی دلهای پر از کینه آنهاست، برضد ائمه علیهمالسلام ساخته و پرداخته کرده به سمع آنان میرساندند، در این هنگام حاکمان نیز به خود اجازه میدادند، که به اذیت و آزار امامان علیهمالسلام پردازند، و بر آنان سخت گیرند، و بالاخره درصدد کشتن آنها برآیند تا از عقده وجود آنها رهایی یابند.
از آنچه گفته شد و جز آنها، میتوان انگیزه حکومت را، در این که پیوسته علیهمالسلام را زیر نظر میداشتند و با کوششهای پیگیر، آنها را از جریان حوادث زندگی، و رویدادهای اجتماعی، دور میساختند، شناخت و دانست که خلفا با این گونه موضعگیری، رقیبانی را که اگر به آنان آزادی و امکان عمل داده میشد، حکومت آنها در معرض خطر قرار میگرفت، از صحنه خارج و محیط را برای فرمانفرمایی خود تضمین میکردند، و از این جا بخوبی میتوانیم افکار عمومی و دیدگاههای مردم را، علیرغم گرایشها و وابستگیهای مختلف، نسبت به شخصیت ائمه علیهمالسلام و امتیازات بزرگی که بدان اختصاص داشتند بشناسیم، زیرا اگر این اهمیت و عظمت شخصیت آنها نبود، این همه سختگیری و فشار چه معنایی داشت؟ و این همه اهتمام و کوشش در قبال آنها برای چه بود؟