جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تاکستان‏های بی‏برکت توس(1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ای کاش خیلی پیش‏تر از اکنون، تاکستان‏های اطراف توس آتش گرفته بودند و شاخه‏های درختان مو، توفان‏زده و شکسته، بر خاک می‏افتادند و من هرگز بر شاخساران به ثمر نمی‏نشستم!

ای کاش در زیر آفتاب سوزان دشت‏های خراسان، به کشمکشی خشک بدل می‏شدم، ولی طراوت و تازگی‏ام، رنگ حجت خدا را به زردی نمی‏نشاند!

ای کاش قلبم با نوک‏های پی‏درپی کلاغان سیاه سوراخ می‏شد، اما چنین روزگار سیاه و تیره و تاری بر پیشانی تقدیرم نوشته نمی‏شد!

چگونه می‏توانستم باور کنم، خوشه‏های تسبیح گوی من که جز تحمید خدا، ذکر دیگر نمی‏گویند، در دستان پلید مأمون، به زهری آلوده می‏شود که جگر عزیز رسول خدا صلی الله علیه و آله را می‏سوزاند؟

من که سالها برای سلامتی قبله‏ی جان، دعا می‏کردم و صلوات و تهلیل حق را می‏گفتم، از کجا باید می‏دانستم که خود، ملک‏الموتی خواهم شد که جان نگین عالم خلقت را می‏آزارم؟

من که همیشه آرزو داشتم تا روزی به دستان مبارک امام رضا علیه‏السلام چیده شوم و غنچه‏ی لبانش را ببوسم و شهد شیرین جانم را با خون پاک او که از سلف انبیا علیه‏السلام بود، بیاویزم، عاقبتم به این جا رسید که چون شرنگی تلخ در هستی او رخنه کردم و عصاره‏ی جانش را مکیدم؛ آن چنان که در هنگام بازگشت از دربار مأمون ملعون، دست بر دیوار کوچه‏های بی‏کسی می‏گرفت و در میانه‏ی راه، بر زمین می‏نشست و خبر سیاهی بخت من در پیش چشمانش چیزی نمی‏دید.

ای وای بر بد اقبالی‏ام!

اباصلت! بشتاب و آقایمان را دربر گیر!

حیف آن صورت عزیز است که همچون مادر مظلومه‏اش بر خاک بیفتد!

ببین چگونه عبای غربت بر سر کشیده و حتی لب از ناله فروبسته است؟

خدا خیرت دهد صحابه‏ی مؤمن! دست من از یاری امام کوتاه است. در پاهای او نیز دیگر رمقی نمانده است. بگذار تا وقت آمدن میوه‏ی دلش، حضرت جوادالائمه علیه‏السلام، سر بر زانوی تو بیاساید!

فقط اگر مجالی یافتی، از آقا برایم حلالیت بطلب تا در اقامه‏ی قیامت کبری، ضامن روسیاهی‏ام در نزد جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد.

به آقا بگو که ما رسم میهمان نوازی و آداب حرمت مسافر غریبه می‏دانستیم، اما افسوس که مردم، فریب خدعه‏ی مأمون را خوردند و تزویر سالوسانه‏ی او را باور کردند و از غریب امامشان در پشت مقام دروغین ولایتعهدی، غفلت نمودند.

به گمان من، ایرانیان را پس از این، هیچ تاکستانی برکت نخواهد داد، مگر به دعای رحمت امام هشتم!


1) نزهت بادی.