جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفای جان

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

به کوی رضا، جان صفا می‏پذیرد++

در این جا فروغ خدا می‏پذیرد

تو ای بینوا، رو به سوی رضا کن‏++

که این پادشه، خوش گدا می‏پذیرد

به پابوس او رو که زوار خود را++

سر خوان جود و عطا، می‏پذیرد

بود رحمتش بیکران همچو دریا++

هم آلوده، هم پارسا می‏پذیرد

اگر دردمندی بیا بر در او++

که هر درد این جا، شفا می‏پذیرد

خدا را به او خوان و خواه آنچه خواهی‏++

که ایزد به پاسش دعا می‏پذیرد

امید دل من، به من کن نگاهی‏++

که جان از نگاهت صفا می‏پذیرد(1)


1) محمدحسین بهجتی (شفق).