20سال قبل برادرم بیمار شد. او به بیماری سرطان روده مبتلا شده
بود. جهت درمان به پزشکان زیادی مراجعه کرده بود، انواع روشهای درمانی و تکنیکهای پزشکی به کار گرفته شد، اما متأسفانه حالش روز به روز وخیمتر میشد، تا اینکه قرار شد تحت عمل جراحی قرار بگیرد. در روز موعود او را به اتاق عمل بردند. پس از ساعتی، دکتر جراح از اتاق خارج شد و در برابر نگاه پرسشگرم گفت: متأسفانه نتوانستیم کاری انجام دهیم. این بیمار بیشتر از 10 تا 15 روز زنده نخواهد ماند.
با شنیدن این خبر، بسیار غمگین شدم. برادرم تازه ازدواج کرده بود و یک دختر شش ماهه داشت. وقتی به همسر و فرزندش فکر کردم، احساس عجیبی سراسر وجودم را فراگرفت و به برادر کوچکترم که اسم او رضاست، گفتم: بیا با همدیگر به حرم امام رضا علیهالسلام برویم و آنچه که من میگویم، تو هم همنوایی کن.
در برابر درب پیش روی آستان مقدس ایستادیم و گفتم:
امام هشتم! آقاجان! ما امشب که شب جمعه و شب قدر است، برای زیارت و عرض حاجت به حرم شما نیامدهایم، زیرا عرض حاجت، آبرو و عزت میخواهد که ما نداریم. در این لیلة القدر برای گدایی آمدهایم. در قرآن آمده است: و اما السائل فلا تنهر؛ سائل را از درب خانه نرانید. جد بزرگوار شما حضرت علی بن ابیطالب علیهالسلام از روی کرم و عنایت، انگشتری خود را در راه خدا به سائل بخشید. شما خانوادهی کرم
و بزرگواری هستید؛ ما هم گدایان زشترویی هستیم که درب خانهی شما ایستاده و تقاضای کمک داریم و امید به کرامت شما دوختهایم.
مادرم که زن سیدهای بود، در همان شب خواب دید که وضعیت جسمانی پسرش (یعنی همین برادر کوچکتر و بیمارم) بهتر شده است.
روزها گذشت و همه متوجه شدیم که حال برادرم روز به روز بهتر شده و از دردهای شکمی او نیز کاسته شده است. 10 تا 15 روزی که دکترها برای حیات برادرم تعیین کرده بودند، سپری شد؛ در حالی که وضعیت برادرم بهتر شده بود. تنها ناراحتی ما این بود که شکم برادرم ورم کرده بود.
به اتفاق نزد پزشکان معالج رفتیم، پزشک موردنظر با دیدن وضعیت برادرم، به همکاران خود در بیمارستان خبر داد و با شور و شوق عجیبی به دوستانش گفت: این بیمار باید چند روز قبل فوت میکرد، ولی خوشبختانه زنده است؛ حتما معجزهای رخ داده است. سپس دربارهی ورم شکم بیمار توضیح داد که این موضوع مربوط به بخیههای داخل شکم است و با یک عمل کوچک، بهبودی حاصل میشود.
در ضمن، پزشکان پس از عمل گفتند که به دلیل بیماری و ضربههای حاصل از آن، برادرم در آینده فرزند دیگری نخواهد داشت، اما به لطف خداوند و عنایات حضرت رضا علیهالسلام، بعد از آن عمل جراحی، خداوند دو فرزند دیگر هم به برادرم بخشید و از آن زمان تا
کنون در کنار خانوادهاش به زندگی آرام و خوشی ادامه میدهد و این همه را از الطاف حضرت رضا علیهالسلام میداند.(1)
1) مصاحبه با آقای حاج علیاکبر خادم قائمی، خادم کشیک پنجم آستان مقدس رضوی (با تلخیص و تصرف).