امام در طوس به خانهی «حمید بن قحطبه طایی» وارد شدند، و به سوی بقعهای که «هارونالرشید» در آن مدفون بود، در آمدند و در یک سوی قبر هارون با دست، خطی کشیدند و فرمودند:
این خاک من است و در آن مدفون خواهم شد و به زودی خدای متعال این مکان را زیارتگاه و محل رفت و آمد شیعیان و دوستدارانم قرار خواهد داد.(1)
همچنین ایشان فرمودند:
سوگند به خدا که ما همگی به شهادت خواهیم رسید. به آن حضرت عرض شد: ای پسر رسول خدا! چه کسی شما را به قتل میرساند؟ (ظاهرا ایشان پاسخ ندادند، اما) در فرازی از حدیث لوح(2) آمده که «عفریتی مستکبر آن حضرت را میکشد.» در زیارتنامهی جامعه ائمه المؤمنین، به شهادت آن حضرت با زهر اشاره شده است؛ آنجا که میخوانیم:
و بعضی از شما با زهر، مسموم شده و بر اثر جرعههای زهر، اعضای درونش قطعه قطعه گشته است.(3)
شیخ صدوق قدس سره نیز با سند معتبر روایت کرده است که دعبل بر حضرت امام رضا علیهالسلام در مرو وارد شد و عرض کرد: یا بن رسول الله! من قصیدهای برای شما گفتهام و قسم خوردهام که قبل از شما آن را برای کسی نخوانم.
فرمودند: آن را بیاور.
دعبل قصیدهی مدارس آیات را خواند، تا به این شعر رسید:
اری فیئهم فی غیر هم متقسما++
و ایدیهم من فیئهم صفرات(4)
حضرت گریستند و فرمودند: راست گفتی ای خزاعی. پس چون به این شعر رسید:
اذا وتروا مدوا الی واتریهم++
اکفا عن الاوتار منقبضات(5)
حضرت تقلیب کف کرده، فرمودند: بلی، و الله منقبضات. و چون رسید به شعر:
لقد خفت فی الدنیا و ایام سعیها++
و انی لارج الا من بعد وفائی(6)
حضرت فرمودند: خداوند تو را روز فزع اکبر ایمن گرداند. پس چون به این شعر رسید:
و قبر ببغداد لنفس زکیه++
تضمنها الرحمن فی الغرفات(7)
فرمودند: آیا به این موضع از قصیدهی تو دو بیتی ملحق نکنم که تمام قصیدهی تو به آن خواهد بود؟
عرض کرد: ملحق فرما یابن رسول الله!
فرمودند:
و قبر بطوس یالها من مصیبة++
الحت علی الاحشاء بالزفرات
الی الحشر حتی یبعث الله قائما++
یفرج عنا الهم و الکربات(8)
دعبل گفت: یابن رسول الله! این قبری که فرمودید در طوس است، قبر کیست؟
فرمودند: قبر من است، و ایام و لیالی منقضی نمیشود، تا آن که طوس محل آمد و رفت شیعه و زوار من میگردد.(9)
1) همان، ص 125.
2) این حدیث را پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل گرفت و به فاطمه زهرا علیهاالسلام داد و حضرت زهرا علیهاالسلام آن را در روز ولادت امام حسین علیهالسلام به جابر بن عبدالله انصاری اهدا نمودند و او متن آن را برای امام باقر علیهالسلام خواند (نگاهی به زندگی حضرت رضا علیهالسلام، ص 8).
3) مفاتیحالجنان، زیارتنامهی جامعهی ائمه المؤمنین علیهالسلام.
4) میبینم مال و حق آنان (آل محمد صلی الله علیه و آله) در میان دیگران تقسیم گشته و دستهای آنان از آن خالی است.
5) هر گاه هدف تیر ظلم و جنایت واقع میشوند، دستهای آنان بسته میگردد.
6) من در دنیا با ترس و وحشت زندگی کردم، ولی هم امید من این است که پس از وفاتم در امان باشم.
7) و قبری در بغداد از آن نفس زکیهای است که خداوند در غرفههای بهشت او را جای داده است.
8) و قبری در شهر طوس است که وامصیبتا از غم و اندوهش که آتش مصیبتش تا روز محشر در اعماق جان شعله میزند؛ مگر خداوند قائمی را برانگیزد و اندوه و درد ما را آرام بخشد.
9) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 650.