دانش امام از چیزهایی است که همگان بر آن اتفاق نظر دارند؛ حتی مأمون بارها در فرصتهای گوناگون به آن اعتراف کرده، میگفت: رضا علیهالسلام دانشمندترین و عابدترین مردم روی زمین است. همچنین به «رجاء بن ابیضحاک» گفته است: ای پسر ابیضحاک! او بهترین فرد روی زمین، دانشمندترین و عبادت پیشهترین انسانهاست.(1)
مأمون در سال 200، بیش از سی و سه هزار تن از عباسیان را جمع کرده بود و در حضورشان گفت: من در میان فرزندان عباس و فرزندان علی (رضی الله عنهم) بسی جستجو کردم، ولی هیچیک از آنان را با
بافضیلتتر، پارساتر، متدینتر، شایستهتر و سزاوارتر به این امر از علی بن موسی الرضا علیهالسلام ندیدم.(2)
در نامهای که در آن مأمون از امام تقاضا میکند که اصول و فروع دین را برایش توضیح دهند، ایشان را چنین خطاب میکند:
ای حجت خدا بر خلق! ای معدن علم! ای کسی که پیروی از او واجب میباشد.(3)
اما باید توجه داشت با این همه اعترافات، مأمون میدانست که دستیابی جامعهی اسلامی به شناختهای صحیح قرآنی که از طریق ائمهی طاهرین میتوانست تحقق پذیرد، برای حاکمیت غیر اسلامی آنان بسیار خطرناک است. ظهور ارزشهای امامت که میتوانست بنیاد خلافت آلوده و غافل و معصیت کار عباسی را به نابودی بکشاند، بزرگترین عامل نگرانی آنان بود. بر این اساس، به اندیشهی تهیه کردن خوراک فکری برای اذهان مستعد از غیر راه اساسی افتادند، تا کمتر کسی به سوی منابع علم و معادن وحی برود و کمتر کسی چون «هشام بن حکم»، «هشام بن سالم»، «مؤمن الطاق» و… دیگران در دامان اهلبیت تربیت شوند. آنان کوشیدند که افکار و اذهان را به مسایل گوناگون کلامی و فلسفی سرگرم کنند، تا از تماس با سرچشمهی حیات معارف آل محمد صلی الله علیه و آله بازمانند. در واقع، آنها نمیخواستند فلسفهی سیاسی اسلام
نابود شود. از این رو افکار و فلسفههای بیگانه را میآوردند و رواج میدادند و اگر این جریانها سیطره مییافتند، حقایق قرآنی به صورتی عجیب دگرگون میشد.
در چنین میدان مبارزهی بزرگ، مهم، حیاتی و سرنوشتسازی که در قلمرو اسلام پدید آمده بود، این امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیهالسلام بودند که پا به صحنهی پیکار فکری گذاشتند و بر تلاش فکری نسلهای مسلمان نظارت میکردند و با رویارویی با داعیهداران فکری و متفکران فلسفی صاحب مسلکان اعتقادی و متکلمان درباری و دینمداران آن روز، از طریق گفتگو و مناظره و استدلال و تشریح و احتجاج و توضیح، امواج گوناگون این زیانها را پس دادند و از حقایق آسمانی قرآن حراست نمودند. برخی از متفکران مذهبی، این حرکت و جهاد را از نظر تأثیر ماهوی خویش، به حرکت و جهاد عاشورا تشبیه کردهاند؛ یعنی همانگونه که اگر حرکت عاشورا نبود، اسلام در بعد سیاسی و حاکمیت مسخ میشد، اگر حرکت فکری و مناظرات امام رضا علیهالسلام در مجالس پرهیاهوی مراکز اسلامی آن روزها نبود، اسلام در بعد شناختی، نظری، علمی، فلسفی و جهان شناختی خویش؛ تحریف و مسخ میشد و سرانجام کار به نابودی اسلام منجر میگشت.
بنابراین، همانگونه که امام حسین علیهالسلام آفرینندهی پیکار بزرگ عاشورا در برابر تهاجمات اموی برای روشن کردن انحرافات سیاسی در اسلام
بودند، امام رضا علیهالسلام نیز آفرینندهی پیکار مبارزات فکری بزرگ در برابر تهاجمات عباسی برای روشن کردن انحرافات فکری در اسلام بودند.
1) بحارالانوار، ج 49، ص 95.
2) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 167.
3) نظریه الامامه، ص 388.