پادری بازن، طبیب مخصوص نادر شاه میگوید: نادر شاه، مردی است جاهطلب، تندخو خسیس، نگران و بدگمان، ظالم و خونخوار.
بیگمان نادر شاه از نظر نظامی مردی نابغه بوده است. هنگام جنگ حتی اگر سپاه دشمن چندین برابر سپاه وی بود، دچار ترس و وحشت نمیشد. حیلههای دشمن را به سرعت تشخیص میداد و به بهترین صورت دفع میکرد. او میکوشید کشور را از هجوم اقوام بیگانه برهاند و وحدت و تمامیت کشور حفظ گردد، اما هرگز نمیتوان او را حاکمی دلسوز به حال مردم ایران داشت.(1)
نادر شاه مردم را تنها ابزاری بیاهمیت، برای رسیدن به هدفها و منافع شخصی خود میدانست. در عصر نادر شاه شهرهای بزرگ ایران، مانند تبریز، همدان، اصفهان، قزوین، شیراز، کرمان و مشهد در اثر جنایات و ستمهای مأموران دولت و مأموران اخذ مالیات از رونق افتادند و مردم ستمدیده گروه گروه از شهرهای خود میگریختند و به کشورهای دیگر پناه میبردند.(2)
در گزارشهای روزانهی مأموران انگلیس در بندرعباس میبینیم که فشار ستمها و بیدادگریها بر مردم، آن چنان است که همه روزه شماری از ایران میگریزند. یکی از مأموران در گزارشی دربارهی کرمان (در ماههای آخر عمر نادر شاه) مینویسد:
امروز چاپار کرمان از راه رسید و اعلام کرد که هفت روز پیش، شاه از آن شهر عزیمت کرده و از طریق کویر به مشهد رفته است. نادر در کرمان جماعتی بسیار را کشته یا کور کرده است تنها به این دلیل که پول کافی برای پرداخت مالیاتهای سنگینش را نداشتهاند. برخی از اهالی مجبور شدهاند برای تأمین عوارض شاقی که بر آنان تحمیل شده است، زنان و فرزندان خود را به بهای پنج یا شش روپیه به سربازان تاتار اردوی نادری بفروشند.
آنچه دل هر مسلمان را میسوزاند، این است که سپاهیان نادر کارهای خود را به نام «الله» انجام میدادند و نام غارتهای خود را «الله داد» میگفتند. در شهر خیوه، شماری از سپاهیان نادر «الله داد» کردند و فریاد «الله داد» کشیدند. (یعنی خدا مال و جان ساکنان این شهر را به ما بخشیده است.).(3)
1) همان، ص 30.
2) همان؛ ص 31.
3) همان؛ ص 32.