جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پایان دفتر عمر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

هر شش ماه یک بار، استاد برای معاینه و انجام آزمایش‏های لازم به پزشک رجوع می‏کرد. حتی در واپسین مراجعه، اثری از بیماری جدی در استاد دیده نشد. استاد در یکی از روزهای مرداد ماه سال 1377 متوجه قدری خون در خلط خود می‏شود. نزدیکان، به سرعت ایشان را نزد پزشک می‏برند. پزشک دستور می‏دهد از ریه عسکبرداری کنند. پس از عکسبرداری ریه و سی. تی. اسکن، پزشک تشخیص سرطان ریه می‏دهد. استاد برای مدت سه روز در بیمارستان شهید مصطفی خمینی بستری می‏شود. سپس، او را به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل می‏کنند. یک گروه

پزشکی، تشخیص مراقبت و معالجه‏ی استاد را برعهده می‏گیرند. بنابر تشخیص، سرطان پیشرفته است به گونه‏ای که به مغز نیز سرایت کرده و توموری دو سانتی در مغز مشاهده می‏شود. گروه پزشکی معتقد است، استاد بیش از شش ماه زنده نخواهد ماند. بنابراین، موضوع اعزام سریع ایشان به خارج از کشور مطرح می‏شود و فرزند استاد، دکتر غلامرضا جعفری، از نروژ بازمی‏گردد تا پدر را برای معالجه به نروژ ببرد. در نروژ پزشکان اظهار ناتوانی می‏کنند و امکان درمان را در انگلستان و امریکا میسر می‏دانند. استاد با فرزند خود به انگلستان عازم می‏شود و در بیمارستان لیستر بستری می‏گردد و مداوا آغاز می‏شود. در لندن، شیمی درمانی آغاز می‏شود و پزشکان به بهبودی امیدوار می‏شوند، اما در نیمه‏ی شب 21 آبان ماه استاد از ناحیه شکم دچار درد شدیدی می‏شود. همان نیمه شب استاد را عمل می‏کنند. بیست و چهار ساعت پس از عمل، استاد دچار سکته مغزی می‏شود. در اثر این سکته، نیمه‏ی راست بدن استاد فلج و تکلم استاد قطع می‏شود. پزشکان ادامه‏ی شیمی درمانی را غیرممکن می‏شمارند.

سه ساعت پیش از فوت، استاد به دکتر غلامرضا جعفری اشاره‏ای می‏کند، ولی فرزند از درخواست ایشان آگاه نمی‏شوند. سرانجام پس از دو ساعت منظور پدر را درمی‏یابد. منظور استاد پلاکی بود که نام خداوند و نام اهل بیت حک شده بود. اطراف آن پلاک پارچه‏ی سبزی پیچیده شده بود. این پارچه را چند ماه پیش از فوت استاد، یکی از دوستانش از کربلا آورده بود. دکتر غلامرضا جعفری به سرعت به محلی می‏رود که کیف استاد در آن جا بود. رفت و بازگشت یک ساعت طول می‏کشد. دکتر جعفری به بیمارستان وارد می‏شود و متوجه می‏شود اتاقی که استاد در آن بستری بود، بسته است و دوستان پشت در ایستاده‏اند. پرستار خبر فوت پدر را می‏دهد. دکتر جعفری بی‏تاب می‏شود و به اتاق می‏رود. پیکر پدر روی تخت افتاده و در پارچه‏ای سفید جای گرفته است. بی‏تابی و حسرت دکتر جعفری افزون می‏شود که چرا نتوانسته به موقع دستور پدر را به انجام برساند. گریان، خود را برای دیر

رسیدن مؤاخذه می‏کند و پارچه‏ی سبز را روی صورت استاد می‏گذارد: «حاج آقا چشم‏هایش را باز کرد، لبخندی زد و چشمهایش را بست.»

ساعت 5 / 2 بعدازظهر روز 25 آبان ماه سال 1377 علامه محمدتقی جعفری به ابدیت پیوست. پیکر پاک آن شادروان از لندن به تهران منتقل شده و تشییع می‏شود. در دانشگاه تهران توسط حضرت آیت الله جوادی آملی – روحی له الفداء – بر پیکر او نماز گزارده می‏شود و سپس به مشهد مقدس برده و در جوار امام رضا علیه‏السلام دفن می‏شود.