الإمام البدر المنیر و السراج الزاهر و النور الطالع و النجم الهادی فی غیابات الدجی و الدلیل علی الهدی و المنجی من الردی.(1)
امام ماه بدر درخشان، چراغ تابان، نور تابنده، ستاره هدایتگر و در گمراهیهای شب دیجور، رهنمای راستی و نجاتبخش از پستی است.
«امام رضا علیهالسلام»
دعبل بن علی خزاعی از یاران کم نظیر امام رضا علیهالسلام با ژرف اندیشی، قریحه والا و زبان شعر به دفاع از ساحت مقدس امامت و ولایت از یک سو و رسوایی حاکمان خون آشام ستمگر زمان از سوی دیگر، میتاخت. این ندای اوست که شجاعت پیروان اهل بیت علیهمالسلام را در گذر زمان طنین انداز است.
«چوبه دار چهل سال بر دوش کشیده و نمیبینم که مرا بر آن بیاویزند.»
شوق دیدار او را به سوی مرو کشاند تا قصیدهای را که در مقام و منزلت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله سروده و با خود عهد بسته بود که قبل از امام رضا علیهالسلام به هیچ کس آنرا نخواند، به محبوب خود انشاد کند:(2)
1. مدارس آیات خلت من تلاوة++
و منزل وحی مقفر العرصات
2. لآل رسول الله بالخیف من منی++
و بالبیت و التعریف و الجمرات
3. دیار علی و الحسین و جعفر++
و حمزة و السجاد ذی الثفنات
4. منازل قوم یهتدی بهداهم++
فنؤمن منهم زلة العثرات
5. إذا لم نناج لله فی صلوتنا++
بأسمائهم لم یقبل الصلوات
6. أفاطم قومی یا ابنه الخیر فاندبی++
نجوم سموات بأرض فلاة
وقتی دو بیت ذیل را خواند:
7. خروج إمام لا محالة خارج++
یقوم علی اسم الله و البرکات
8. یمیز فینا کل حق و باطل++
و یجزی علی النعماء و النقمات
1. مدرسههای کتاب الهی از تلاوت خالی است و خانه وحی به ویرانی گرایید.
2. آنها متعلق به خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خیف منی، خانه خدا، عرفات، صفا و مروه است.
3. آنها دیار علی علیهالسلام حسین علیهالسلام، جعفر علیهالسلام، حمزه علیهالسلام و سجاد علیهالسلام است.
4. منازل کسانی که به واسطهی ایشان هدایت یافته و از لغزشها در امان میباشیم.
5. اگر نماز ما قرین نامهای ایشان نباشد، مورد پذیرش الهی قرار نمیگیرد.
6. ای فاطمه، دختر بهترین آفریدهی خدا! برای ستارگان آسمان در بیابان مویه کن.
7. امامی ظهور خواهد کرد که ملازم و محافظ اسم خداوند و برکات الهی است.
8. حق و باطل را در بین ما مشخص نموده و بر نیکیها و عقوبتها حکم میکند.
امام رضا علیهالسلام به شدت گریه کرد و فرمود:
«روح القدس با این دو بیت بر زبانت سخن گفت. آیا این امام را میشناسی و میدانی کی قیام میکند؟»
دعبل گفت:
«نه؛ ای مولای من! فقط شنیدهام که از خاندان شما امامی قیام میکند و زمین را از فساد پاک و با عدل و داد و سیراب خواهد نمود.»
امام رضا علیهالسلام فرمود:
«او فرزند امام حسن عسکری، حجه قائم منتظر است. اگر از دنیا یک روز باقی باشد، خداوند متعال آنرا تا ظهور او طولانی میگرداند تا
همه جا را با عدل و داد پر کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است که وقت ظهورش را چون روز قیامت جز خدا کسی نمیداند.»
امام رضا علیهالسلام در میان اشعار او دو بیت ذیل را اضافه فرمود:
و قبر بطوس یا لها من مصیبة++
الحت بها الأحشاء بالزفرات
إلی الحشر حتی یبعث الله قائما++
یفرج الغم و الکربات
و قبری در طوس خواهد بود. وای از مصیبتی که درون انسان را تا روز حشر شعله میافکند.
تا اینکه خداوند متعال قائم آل محمد «عج» را مبعوث کند تا از ما اندوه و سختیها را بزداید.
دعبل پرسید:
«این مزار کیست؟»
امام رضا علیهالسلام فرمود:
«آن قبر من است که محل رفت و آمد شیعیان و زائران من خواهد شد. هر که مرا در غربتم، در طوس، زیارت کند، روز قیامت آمرزیده در کنار من میباشد.»
بعد از اینکه دعبل قصیده را خواند، امام رضا علیهالسلام به اتاقی رفت و صد دینار سکه که به نام حضرت زده شده بود، به خادم داد تا به دعبل دهد.
وقتی دعبل اینرا دید، اظهار داشت:
«قسم به خدا جهت این نیامده و قصیدهام را برای این نسرودهام.»
از اینرو پول را برگرداند و بجای آن یکی از جامعههای امام محبوب خویش را خواست تا به آن تبرک جوید و کفنش باشد امام رضا علیهالسلام عبای خز و پیراهنی را که هزار ختم قرآن و هزار شب، هر شب هزار رکعت نماز در آن بجا آورده بود و انگشتری عقیق خود را با همان پول به خادم داد و فرمود:
«به او بگو این پول را بگیرد؛ بزودی به آن نیازمند و خواهد شد.»
دعبل هدایا را برداشت و با کاروانی به راه افتاد و در بین راه راهزنان به قافله زده و همهی اموال کاروانیان را بین خود تقسیم مینمودند که دعبل شنید مردی از راهزنان شعر او را زمزمه میکند؛ از اینرو پرسید:
«آیا شاعر این شعر را میشناسی؟»
او گفت:
«او مردی از قبیلهی خزاعه به نام دعبل بن علی است.»
وقتی دعبل خودش را معرفی کرد، رئیس راهزنان پرسید:
«آیا تو دعبل هستی؟»
بعد از اینکه دعبل اینرا تأیید کرد، رئیس راهزنان از او خواست تا تمام قصیده را بخواند و وقتی دعبل همه قصیده را خواند، او تمام اموال کاروانیان را برگرداند و دعبل به سوی قم راه افتاد. در قم مردم دور او جمع شدند و از او تقاضا کردند تا آن قصیده را برای ایشان بخواند و از اینرو دعبل در مسجد جامع بالای منبر رفت و آنرا انشاد نمود و مردم هدایای زیادی به او دادند و لیکن وقتی فهمیدند عبای
حضرت نزد اوست، از او خواستند تا آنرا به هزار دینار به ایشان بفروشد ولی دعبل نپذیرفت. آنها حاضر شدند تکهای از آن عبا را به هزار دینار بخرند ولی باز دعبل نپذیرفت و خواست از قم برود. در بیرون قم عدهای از جوانان به او تاخته و عبا را گرفتند.
دعبل برگشت و دست به دامن بزرگترها شد و آنها نیز ناتوانی خود را از برگرداندن عبا اظهار نموده و گفتند:
«هزار دینار را بگیر و رها کن؛ دست تو دیگر به آن عبا نمیرسد.»
دعبل از ایشان تقاضا کرد که لااقل تکهای از آنرا به او بدهند. آنها اینرا پذیرفته و تکهای از آنرا با هزار دینار به او داده و دعبل راهی خانهی خود شد. وقتی به منزل رسید، خانهاش را غارت زده یافت و با صد دیناری که حضرت به او داده بود، زندگیاش را تأمین نمود و به یاد فرمایش امام رضا علیهالسلام افتاد که فرمود:
«بزودی به آن پول نیازمند خواهی شد.»
از سوی دیگر، از آنجا که کنیزک دعبل از چشم راست نابینا و چشم چپش مبتلا به مرض سختی شده بود، دعبل آن تکهی عبا را به چشمان کنیزک بست و سلامتی به چشمان او بازگشت.(3)
1) تحف العقول ص 462.
2) بخشی از قصیده را در متن آوردیم.
3) بحارالأنوار ج 49 ص 238 – 241 – 147 و سفینة البحار ج 1 ص 445 و عیون اخبار الرضا ج 2 ص 263 – 266.