السخی قریب من الله؛ قریب من الجنة؛ قریب من الناس؛ بعید من النار.(1)
با سخاوت به خداوند متعال، بهشت و مردم نزدیک و از آتش بدور است.
«امام رضا علیهالسلام»
امام رضا علیهالسلام در مجلسی پرسشهای مردم را در زمینهی مسائل دینی پاسخ میداد که ناگهان مردی وارد شد و بعد از سلام، گفت:
«ای فرزند رسول خدا! من از دوستداران شما و خاندانتان هستم؛ از سفر حج بر میگردم. به جهت از دست رفتن داراییام، هزینهی رسیدن به منزل ندارم؛ اگر لطف شما شامل من شود، سوی خانوادهام رفته و به محض رسیدن، به همان مقدار از جانب شما صدقه میدهم.»
امام رضا علیهالسلام ضمن دعوت او به نشستن، خواستار رحمت الهی برای او شد و سپس به پاسخ به سؤالهای مردم پرداخت. پس از جلسهی
پرسش و پاسخ، حضرت با کسب اجازه از چند نفر از یاران خویش که در مجلس باقی مانده بودند، وارد اتاقی شد و از پشت در، آن مرد را خواست و از بالای در دویست اشرفی به او عطا فرمود و از او خواست تا این پول را صرف زندگیاش کند و از صدقه دادن از طرف امام خودداری کرده و قبل از اینکه حضرت او را مشاهده کند، از آنجا بیرون رود.
سلیمان جعفری که ناظر جریان بود، از امام علیهالسلام پرسید:
«جانم فدای شما؛ با اینکه مبلغ زیادی هدیه دادید، چرا روی مبارک خود را از او پوشاندید؟!»
امام رضا علیهالسلام فرمود:
«از آن ترسیدم که به جهت برآورده کردن نیازش، شرمنده شود و او را در آن حال ببینم؛ مگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله نفرمود: ” نیکی را در خفا و پنهانی انجام دادن برابر با به جا آوردن هفتاد حج است “.»(2)
1) عیون اخبار الرضا ج 2 ص 12.
2) بحار الأنوار ج 49 ص 101 – منتهی الآمال ج 2 ص 291 – سفینة البحار ج 1 ص 418.