جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شفای سید ابراهیم

زمان مطالعه: 2 دقیقه

دانشمند محترم جناب حاج آقا محمد مهدی تاج لنگرودی واعظ فرمود: آقای سید ابراهیم لنگرودی سید معمّر و جلیل القدری است که از ذاکرین و خدمتگزاران اهل بیت اطهار (علیهم السلام) و ساکن تهران می باشد. گاهی او را در بعضی از خیابانهای تهران میدیدم که بدیوار تکیه کرده و بعد از مقداری توقف براه می افتاد وقتی که علت را می پرسیدم از درد پای خود گله میکرد و می فرمود:

ده سال است که گرفتارم و بعضی از آقایان اطباء بعنوان رماتیسم و بعضی بعنوان سیاتیک مرا مداوا کرده ولی بمقدار کمی هم از دواها اثری ندارد.

باری او با این ناراحتی میساخت تا اینکه روزی بعنوان احوالپرسی سید مذکور بخانه او واقع در میدان خراسان رفتم خوشبختانه حالش خوب بود از درد پای او که سابقه داشت جویا گردیدم فرمود راحت شدم و بوسیله امام رضا (ع) از خدا شفا گرفتم و بهیچوجه احساس درد و ناراحتی ندارم .

وقتیکه از چگونگی استشفاء پرسیدم چنین فرمودند که من چندی قبل بعزم زیارت حضرت ثامن الحجج امام رضا (ع) تهران

را ترک گفته و بمشهد مقدس مشرف شدم با همان درد پا و ناراحتی بزیارت حضرت میرفتم از شدت درد مخصوصاً از صحن مقدس تا حرم سه جا بعنوان استراحت می نشستم .

روزی بعزم استشفاء بحرم حضرت مشرف شده پس از آداب و مراسم زیارت با قلبی شکسته و با خلوص اطمینان هر چه تمامتر بحضرت اینگونه متوسل شدم .

عرض کردم آقا من پیر مردی هستم که علاوه از هشتاد سال دارم ، اگر قابلیت دفن در جوار قبر شما را داشته باشم از خداوند بخواه که بمیرم و در همین جا دفن گردم و اگر از عمرم چیزی باقی مانده درد پا خیلی آزارم می دهد و برای من طاقت فرسا است . بنابراین از خدا بخواه تا مرا شفا دهد.

قدری گریه کردم و با همان حال از حرم بیرون آمدم و بصحن مقدس وارد شده اما خوشبختانه در خودم احساس بهبودی کرده مثل آنکه دردی در من نبوده با توجه بمطلب قبلی که می باید از اول صحن تا حرم سه جا توقف نمایم و قدری بنشینم بعد از عرض حاجت و بیرون آمدن از حرم تا اول خیابان بدون احساس کوچکترین ناراحتی و توقفی آمدم !!

آنقدر خوشحالی و سرور بمن دست داده بود که بنا کردم در خیابانها راه رفتن و مدتی بدین منوال گاهی تند گاهی آهسته رفتم و برگشتم تا بر من یقین شد که شفا گرفتم و الان مدت چند ماه

است که از مشهد مقدس ‍ مراجعت کرده و راحتم .(1)

ای شه طوس که بر هر دو جهان مولائی++

خسرو کون و مکان مظهر بی همتائی

خسروانند گدایان تو ای خسرو دین++

شه اقلیم وجودی و تو صاحب رائی

ما گدائیم و بدین در بامید آمده ایم++

چو گدا را نبود غیر درت ماوائی

دردمندیم و بامید دوا آمده ایم++

درد ما را تو شفا ده که طبیب مائی

بحقیقت که دوائی و توئی اسم خدا++

مظهر اسم حق و مظهر هر اسمائی

جسم و جانم تو شفا ده که تو ذکری و شفا++

که تو ذکری و شفائی و تو اسمی و دوائی

کن کریمانه نظر بر من مسکین شاها++

جز تو این ملک جهانرا نبود مولائی

سالها بهر امیدی به پناه آمده ام++

غیر امید تو دیگر نبود ملجائی

نیست ظنّم که برای تو گدای در خویش++

جز درت نیست امیدی و ندارم بنمائی

چه شود از ره لطف خسرو خوبان جهان++

لحظه ای دردم آخر بسراغم آئی

بنده روسیه و زار و حقیرم ایشه++

چشم امید حقیر است بتو مولائی


1) توسلات یا راه امیدواران.