جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شفای مرحوم کلباسی

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مرحوم کلباسی (ره) در کتابش راه طاعت و بندگی فرمود:

در ماه ذی الحجه 1379 در اصفهان از پله افتادم و استخوان وَرِک شکست و لذا مدتی در بیمارستان آقای رحیم زاده بودم و دکترها مرا از بهبودی مایوس ‍ نمودند.

عازم مشهد شدم چون بتهران رسید بمناسبت دوستی که با حاج عبدالله مقدم در تهران داشتم به بیمارستان بازرگانان رفتم و مدتی تحت پذیرائی و معالجه بودم که دکتر معالجم دکتر مسعود بود تا پس از یک هفته دکتر اظهار داشت که معالجه شما منحصر بیکی از این دو راه است . یا صد هزار ریال برای حلقه ای از طلا بدهید و یا شصت هزار ریال بدهید برای ورود استخوانی از آمریکا تا بهبودی حاصل شود.

چون جناب زبدة العلماء و الفضلاء آقای شیخ محمد تقی فلسفی زید افضاله خبردار شدند با حقر پیغام دادند که هر طور میل شما باشد یکی از این دو عمل انجام داده شود و اگر از لحاظ پول در زحمت باشید دوستانی در تهران حاضرند که وجه را پرداخت کنند.

من در پاسخ پس از تشکر و امتنان گفتم قدرت بر تحمل چنین عمل را ندارم باز صبح فردا دکتر مسعود اظهار داشت که من کاملاً میدانم که شما از علماء فعّالید حیف است که تا آخر عمر در کنار خانه افتاده باشید و خوب است بیکی از دو معالجه تن در دهید پس من در فکر بودم تا اینکه شب پس از خوردن شام چون خود را قادر بر تحمل یکی از این دو عمل ندیدم متوجه حضرت رضا (ع) شدم و بسیار گریه کردم و عرض کردم :

ای آقا در جناب تو خصیصه ایست که در آباء عظام و فرزندان گرامت نیست و آن این است که آن قدر کرامات و خوارق عادات که از قبر مبارکت ظاهر شده از هیچ یک از آنان آشکار نگشته چه شود که امشب نظری باین غریب دور از وطن بفرمائید.

آنانکه خاک را بنظر کیمیا کنند++

آیا شود که گوشه چشمی بما کنند

پس از گریه و التجاء بحضرت رضا (ع) بخواب رفتم و آن بزرگوار را در عالم رویا زیارت کردم و دیدم جماعتی در عقب آنحضرت بودند که من ایشان را نشناختم و آنحضرت بمن فرمود:

کلباسی تو خوب شدی تا این را فرمود از شدت فرح از خواب بیدار شدم و ملتفت شدم که درد پای من قدری ساکت شده و میتوانم برخیزم ولی برنخاستم تا صبح شد و آقای دکتر مسعود آمد و گفت بنا بر چه شده ؟ گفتم از عمل منصرف شده ام و حال

میتوانم راه بروم .

گفت نمی توانی ، من فوراً از تخت پائین آمدم و روی تخت نشستم دکتر تعجب کرد و گفت عکس برداشتند و پس از عکس برداری از جراحی منصرف شد و من همان وقت به جانب مشهد مقدّس حرکت نمودم و چون بمشهد رسیدم دوستان مرا به بیمارستان آمریکائیها بردند و هزار ریال دادند تا پس از چهار روز عکس برداری گفتند شما آثار شکستگی ندارید و اگر بوده بهبودی یافته و پول را هم برگردانیدند و همان روز بمنزل آمدم و فردای آن روز حضرت حجة الاسلام آقای چهل ستونی که از تهران بزیارت مشرف شده بودند بعیادت من آمدند و فرمودند شما چرا بزودی از تهران حرکت کردید، گفتم بجهت این خواب و بعد از این خواب حال تحمل در من نماند و حرکت کردم .

ایشان اصرار کردند که به بیمارستان حضرت رضا (ع) بروم لذا به آن بیمارستان رفتم نزد دکتر بولوند که اول دکتر در شکسته بندی است و او گفت شکستگی استخوان اصلاح شده است فقط بایستی مدتی استراحت نمائید خواه در منزل و خواه در بیمارستان و من بواسطه اشتغالات علمی منزل را اختیار کردم .(1)

ای شهنشاه خراسان شه معبود صفات++

آسمان بهر تو برپا و زمین یافت ثبات

منشیان در دربار تو ای خسرو دین++

قد سیانند نویسند برات حسنات

شرط توحید توئی کس نرود سوی بهشت++

تا نباشد بکفش روز جزا از تو برات

ساعتی خدمت قبر تو ایا سبط رسول++

بهتر از زندگی خضر وهم از آب حیات

خوشتر از سلطنت و زندگی جاوید است++

دادن جان بسر کوی تو هنگام ممات

گرد و خاک حرمت توشه قبر است مرا++

که تن پر گنهم را کشد اعلا درجات

خاک کوی تو شوم تا که بیابند مرا++

در کف مقدم زوار تو روز عرصات

غرقه بحر گناهیم و نداریم امید++

غیر لطف تو که ما را دهی از لجه نجات

کی پسندی که با اهل جهنم گویند++

ای بهشتی ز چه گشتی تو ز اهل درکات


1) راه طاعت و بندگی.