شیخ صدوق رحمه الله به سند معتبر از ریان بن صلت روایت میکند که امام رضا
صلوات الله علیه برای من این اشعار را که منسوب به عبدالمطلّب است قرائت فرمودند.(1)
یعیب الناس کلهم زمانا++
و ما لزماننا عیب سوانا
نعیب زماننا و العیب فینا++
و لو نطق الزمان بنا هجانا
و ان الذنب یترک لحم ذئب ++
و یأکل بعضنا بعضا عیانا
لبسنا للخداع مسوک ظبی ++
فویل للغریب اذا اتانا
همهی مردم روزگار را معیوب دانسته ) و مثلا میگویند: عجب روزگار بدی شده یا عجب زمانهای است و مانند اینها ) و حال آن که برای روزگار ما هیچگونه عیبی به غیر از خود ما نیست. (چرا که ما زمانه را با اعمال و کردار و عقاید خود خراب کردهایم)(2)
و ما به روزگار خود عیب نسبت میدهیم و حال آن که عیب در وجود ما است و اگر روزگار بر ما زبان بگشاید (و بتواند از خود دفاع کند) ما را هجو و سرزنش خواهد نمود. همانا گرگ از گوشت گرگ دیگر صرف نظر کرده و آن را نمیخورد و حال آن که بعضی از ما آشکارا بعضی از هم نوعان خود را،
(با تجاوز و جنایتهایی که مرتکب میشویم) با درّندگی هر چه تمام تر میخوریم و هر آینه ما برای گول زدن و غافل نمودن دیگران، لباس آهویی (بیخطر) را بر تن میکنیم، (و با حقیقت گرگ صفت خود، در لباس میش میرویم). پس وای بر آن غریبی که (گول ما را میخورد) و به سوی ما میآید.
1) منتهی الامال: ج 2 ص 494، بحارالأنوار: ج 49 ص 111 ح 8، عیون اخبار الرّضا صلوات الله علیه ج 2 ص 177.
2) آبادی بتخانه ز ویرانی ما است++جمعیت کفر از پریشانی ما استاسلام به ذات خود ندارد عیبی++هر عیب که هست از مسلمانی ما است.